- قراتکین (پسرانه)
- غلام سیاه، نام یکی از امیران سامانی
معنی قراتکین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته فراسکین گیاه باد آورد دارابی
سیاتلی ورگان از گیاهان قره تیکان (در گویش رامیان) سپاتلی ورگان از گیاهان
ترکی ک گرز قراتگین، نیزه قراتگین منسوب به قراتگین: عمودی است منسوب به قراتگین، قبیله منسوب به قراتگین
جمع رکن، استون ها، دیوانیان دیوانمردان، جمع ارکان، جمع رکن ستونها. یا اراکین دولت. سران دولت
ترکی مهجام ساغر، دلستان
نوعی کرم دراز و سرخ که در جاهای نرم و مرطوب بهم رسد حمر الارض
کارابین، نوعی تفنگ لوله کوتاه سرپر، قرابین
خراطین، جانوری بی دست و پا و خزنده با بدن نرم و بی استخوان، کرم خاکی
جمع قاتل، کشندگان جمع قاتل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) کشندگان
قرابینه فرانسوی تازی گشته توفک تفنگ کوچک، جمع قربان، همنشینان برخیان قسمی تفنگ کوتاه و سبک
رشینه (در فارسی) یونانی زمج هم آوای رنج (صمغ) زنگباری (گویش شیرازی) انگم کاج
جمع قرینه
قرینه ها، علامت ها، نشانه ها، نظیرها، مانندها، جمع واژۀ قرینه