دهی است از دهستان رابو بخش مرکزی شهرستان آمل. واقع در 15000گزی شمال خاوری آمل. موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل و مرطوب و مالاریایی و سکنۀ آن 185 تن است. آب آن از چشمه و رود هراز است و محصول آن برنج، صیفی و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان رابو بخش مرکزی شهرستان آمل. واقع در 15000گزی شمال خاوری آمل. موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل و مرطوب و مالاریایی و سکنۀ آن 185 تن است. آب آن از چشمه و رود هراز است و محصول آن برنج، صیفی و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
تمغای سیاه. مهرخان که بامرکب سیاه به پای فرامین و احکام مینهادند. مهر مخصوصی بوده است: چهار امیر را... معین فرموده و هر یک را قراتمغائی علیحده داده تا چون یرلیغ را تمغا زنندبر ظهر آن نهند. (تاریخ غازان چ انگلستان ص 292)
تمغای سیاه. مهرخان که بامرکب سیاه به پای فرامین و احکام مینهادند. مهر مخصوصی بوده است: چهار امیر را... معین فرموده و هر یک را قراتمغائی علیحده داده تا چون یرلیغ را تمغا زنندبر ظهر آن نهند. (تاریخ غازان چ انگلستان ص 292)
درختی است کوهی. برش همچو زیتون قابض است و مجفف و مدمل جهت ریشهای بزرگ و پرگوشت کننده زخمهای ریزه. (منتهی الارب) (از آنندراج). نام درختی کوهی که میوۀ آن سرخ وقابض است. (ناظم الاطباء). نام درختی است بزرگ، و آن در کوههای سردسیر روید. برگ آن مانند برگ آزاددرخت و میوۀ آن شبیه به زیتون باشد لیکن درازتر از زیتون است و چون برسد سرخ شود. اسهال را بغایت نافع است. (برهان). درختی است بزرگ در کوهستان سردسیر روید و ورق وی مانند ورق زیتون آزاددرخت بود و ثمر وی مانند زیتونی دراز و چون نارسیده بود سبز بود و چون رسیده گردد سرخ گردد مانند خون، و آن را خورند و در طعم وی عفوصتی تمام بود و طبیعت آن گرم و قابض بود و موافق اسهال شکم و قرحۀ امعاء بود و چون در طبخ کنند و بخورند و در نمک آب نهند مانند زیتون و رطوبتی که از ورق وی چون تر بود حاصل گردد بسوزانند و بر قوبا مالند نافع بود. (از اختیارات بدیعی). زقال اخته است. (تحفۀ حکیم مؤمن). راهن. آل. سرخک. قرنوس. طاقدانه
درختی است کوهی. برش همچو زیتون قابض است و مجفف و مدمل جهت ریشهای بزرگ و پرگوشت کننده زخمهای ریزه. (منتهی الارب) (از آنندراج). نام درختی کوهی که میوۀ آن سرخ وقابض است. (ناظم الاطباء). نام درختی است بزرگ، و آن در کوههای سردسیر روید. برگ آن مانند برگ آزاددرخت و میوۀ آن شبیه به زیتون باشد لیکن درازتر از زیتون است و چون برسد سرخ شود. اسهال را بغایت نافع است. (برهان). درختی است بزرگ در کوهستان سردسیر روید و ورق وی مانند ورق زیتون آزاددرخت بود و ثمر وی مانند زیتونی دراز و چون نارسیده بود سبز بود و چون رسیده گردد سرخ گردد مانند خون، و آن را خورند و در طعم وی عفوصتی تمام بود و طبیعت آن گرم و قابض بود و موافق اسهال شکم و قرحۀ امعاء بود و چون در طبخ کنند و بخورند و در نمک آب نهند مانند زیتون و رطوبتی که از ورق وی چون تر بود حاصل گردد بسوزانند و بر قوبا مالند نافع بود. (از اختیارات بدیعی). زقال اخته است. (تحفۀ حکیم مؤمن). راهن. آل. سرخک. قرنوس. طاقدانه
قراسیا. (ناظم الاطباء). بمعنی قارآسیا باشد که آلوبالو است و آن را آلی بالی و آلوی ابوعلی نیز گویند و آن سه قسم باشد شیرین و ترش و عفص. شیرین آن شکم براند و ترش آن تشنگی را فرونشاند و عفص آن شکم ببندد و معرب آن جراسیا است و بجای صاد سین مهمله نیز آمده است. (از برهان) (آنندراج). قراصیا اسم رومی است و به عربی حب الملوک و به فارسی آلوبالو نامند و گیلاس قسم شیرین اوست و آلوبالودر دوم سرد و در اول خشک و قابض و مسکن تشنگی و حدت خون و صفرا و مقوی معده و رافع غثیان و التهاب و دانۀ او را چون شیره گرفته با عشر آن رازیانه بنوشند جهت سنگ مثانه و حرقهالبول بی عدیل و خشک او قابض تر وچون مغز دانۀ او را با پنبۀ کهنه نرم کوفته فتیلهای باریک ساخته در احلیل بگذارند رافع جراحت مجاری بول و منتفی بول المده و حرقهالبول است و گیلاس در اول سرد و تر و ملین طبع و سریعاستحال به خلط غالب و محرک باه محرورین و بعد از طعام مورث شجمه و مضعف معده و جهت خشونت حلق و شش مفید است و مصلحش جوارشات و صمغ هر دو گرم و خشک و جالی و مغری و در قطع سرفه مجرب و مقوی باه و مفتت حصاه و محرک اشتها و رافع خشونت حلقوم و التیام دهنده زخمهای باطنی و ضماد او جهت نیکوئی رخسار مؤثر و اکتحال آن مقوی بصر و رافع جرب چشم و قدر شربتش یک مثقال است. (تحفۀ حکیم مؤمن). به پارسی آلوبالو گویند آنچه حلو است گرم و تر است در دوم معده راست کند و شکم براند و نعوظ آرد و غذا را فاسد گرداند و آنچه ترش است سرد و خشک است در دوم تشنگی بنشاند و شکم ببندد و آنچه عفص است سرد و خشک است در اول طبیعت را قبض کند و مرطوب مزاج را سودمند آید. حامض بارد، یابس ملین الطبع و صمغه یقوی البصر. و شرب مثقال منه معالشراب یفتت الحصاه. (بحر الجواهر)
قراسیا. (ناظم الاطباء). بمعنی قارآسیا باشد که آلوبالو است و آن را آلی بالی و آلوی ابوعلی نیز گویند و آن سه قسم باشد شیرین و ترش و عفص. شیرین آن شکم براند و ترش آن تشنگی را فرونشاند و عفص آن شکم ببندد و معرب آن جراسیا است و بجای صاد سین مهمله نیز آمده است. (از برهان) (آنندراج). قراصیا اسم رومی است و به عربی حب الملوک و به فارسی آلوبالو نامند و گیلاس قسم شیرین اوست و آلوبالودر دوم سرد و در اول خشک و قابض و مسکن تشنگی و حدت خون و صفرا و مقوی معده و رافع غثیان و التهاب و دانۀ او را چون شیره گرفته با عشر آن رازیانه بنوشند جهت سنگ مثانه و حرقهالبول بی عدیل و خشک او قابض تر وچون مغز دانۀ او را با پنبۀ کهنه نرم کوفته فتیلهای باریک ساخته در احلیل بگذارند رافع جراحت مجاری بول و منتفی بول المده و حرقهالبول است و گیلاس در اول سرد و تر و ملین طبع و سریعاستحال به خلط غالب و محرک باه محرورین و بعد از طعام مورث شجمه و مضعف معده و جهت خشونت حلق و شش مفید است و مصلحش جوارشات و صمغ هر دو گرم و خشک و جالی و مغری و در قطع سرفه مجرب و مقوی باه و مفتت حصاه و محرک اشتها و رافع خشونت حلقوم و التیام دهنده زخمهای باطنی و ضماد او جهت نیکوئی رخسار مؤثر و اکتحال آن مقوی بصر و رافع جرب چشم و قدر شربتش یک مثقال است. (تحفۀ حکیم مؤمن). به پارسی آلوبالو گویند آنچه حُلو است گرم و تر است در دوم معده راست کند و شکم براند و نعوظ آرد و غذا را فاسد گرداند و آنچه ترش است سرد و خشک است در دوم تشنگی بنشاند و شکم ببندد و آنچه عفص است سرد و خشک است در اول طبیعت را قبض کند و مرطوب مزاج را سودمند آید. حامض بارد، یابِس مُلین الطبع و صمغه یقوی البصَر. و شرب مثقال منه معالشراب یُفتت الحصاه. (بحر الجواهر)
آلو. (ناظم الاطباء). درختی است چون آلو که بار آن شبیه انگور سیاه است و در مصر آن را شفتالوی خرس (خوخ الدب) نامند. (از اقرب الموارد). و رجوع به قراصیا شود
آلو. (ناظم الاطباء). درختی است چون آلو که بار آن شبیه انگور سیاه است و در مصر آن را شفتالوی خرس (خوخ الدب) نامند. (از اقرب الموارد). و رجوع به قراصیا شود
یکی از بزرگترین کوههای آذربایجان است و در رشته ای قرار داردکه از منتهی الیه شمال شرقی آذربایجان شروع شده و به سواحل جنوبی بحر خزر امتداد مییابد. ارتفاعات کوههای این رشته اغلب 4000 متر و قلل آن همه جا دارای برفهای دائمی است. (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 24)
یکی از بزرگترین کوههای آذربایجان است و در رشته ای قرار داردکه از منتهی الیه شمال شرقی آذربایجان شروع شده و به سواحل جنوبی بحر خزر امتداد مییابد. ارتفاعات کوههای این رشته اغلب 4000 متر و قلل آن همه جا دارای برفهای دائمی است. (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 24)