جدول جو
جدول جو

معنی قذعل - جستجوی لغت در جدول جو

قذعل
(قُ عُ / قِ عَ)
ناکس. فرومایه، خوار. بی قدر. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قذال
تصویر قذال
پس سر، پشت گردن میان دو گوش
فرهنگ فارسی عمید
(مُ ذَ عِل ل)
تیزرو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه متعرض قوم می شود تا خود را در کار و گفتگوی آنها داخل کند و با گفتن کلمه بعد از کلمه دیگر به سوی آنها رود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ یُ)
اقرار کردن پس از انکار
لغت نامه دهخدا
(رَب ب)
دشنام دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) : قذعه قذعاً، دشنام داد او را و سقط گفت. (منتهی الارب) ، زدن به چوب دستی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). به چوب دستی زدن. (آنندراج). گویند:قذعه بالعصا، به چوب دستی زد او را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ ذَ)
فحش. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). پلیدی زبان. (منتهی الارب) (آنندراج) ، پلیدی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
در پس سر زدن، برگردیدن، جور کردن، در پی رفتن، عیب کردن، کوشش نمودن در کار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ ذَ)
آهو. عیب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُ ذُ)
جمع واژۀ قذال. پشت سر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قذال شود
لغت نامه دهخدا
(قِ ذَ)
احمق. (اقرب الموارد). احمق و گول. (ناظم الاطباء). رجوع به قندعل شود
لغت نامه دهخدا
(قُ عُ)
کاسۀ بزرگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، و گویند کاسۀ کوچک. (اقرب الموارد) ، نوعی از رکابی و دیگ تنگ گردن. (منتهی الارب). المرجل الضیق العنق. (اقرب الموارد) ، مرغکی کوتاه گردن و کوتاه نوک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ عَ)
نام کبوترباز. (آنندراج از غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(قِ عِ)
کژدم ریزه، بچه گرگ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
پس سر. بناگوش. هو مابین نقرهالقفاء الی الاذن. (اقرب الموارد). ج، اقذله، بستنگاه افسار اسب در پس پیشانی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، قذل و اقذله
لغت نامه دهخدا
(قُ ذَ مِ)
شتر سطبر و شگرف اندام. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خِ عِ)
زن گول. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، فوطۀ چرمین که زنان حائض و دختران پوشند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دشوار شدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). دشخوار شدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذعل
تصویر ذعل
خستوییدن (اعتراف کردن)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قذال، پس سر ها، بنا گوش ها، پس سر زدن، آک نهادن، کوشیدن کار و کوشش، در پی رفتن، پیروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذع
تصویر قذع
پلیدی چرکی، دشنام چرکین پلید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذال
تصویر قذال
میان دو گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذعل
تصویر خذعل
زن گول، لنگ چرمین: زن دشتان پوشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذال
تصویر قذال
((قَ))
پس سر، بناگوش
فرهنگ فارسی معین