جدول جو
جدول جو

معنی قذر - جستجوی لغت در جدول جو

قذر
پلید، پلشت، چرکین
تصویری از قذر
تصویر قذر
فرهنگ فارسی عمید
قذر
(قَ ذُ)
پلید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قذر شود
لغت نامه دهخدا
قذر
(قَ ذِ)
پلید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قذر شود
لغت نامه دهخدا
قذر
پلیدی، چرک
تصویری از قذر
تصویر قذر
فرهنگ لغت هوشیار
قذر
((قَ ذِ))
پلید، چرکین
تصویری از قذر
تصویر قذر
فرهنگ فارسی معین
قذر
((قَ ذَ))
پلید گردیدن، پلیدی، چرک، غایط، جمع اقذار
تصویری از قذر
تصویر قذر
فرهنگ فارسی معین
قذر
پلشت، پلید، چرک، غایط، کثیف، پنتی، شلخته، لچر
متضاد: نظیف
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قمر
تصویر قمر
(دخترانه)
ماه، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آذر
تصویر آذر
(دخترانه)
آتش، نام فرشته نگهبان آتش، نهمین ماه ایرانی، نام ماه نهم از سال شمسی، نام روز نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بذر
تصویر بذر
بعضی از اندام های گیاهی مانند تخم، غده یا پیاز که گیاه جدیدی از آن می روید، تخم، دانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذر
تصویر حذر
ترسنده و با پرهیز، زیرک و هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قار
تصویر قار
بانگ کلاغ، صدای کلاغ، قارقار
قیر، مادۀ غلیظ و سیاه رنگی که از نفت گرفته می شود، زفت
کنایه از سیاه، برای مثال در غم آزت چو قیر سر شده چون شیر / وآن دل چون تازه شیر نوشده چون قار (ناصرخسرو۱ - ۲۵۱)
برف، برای مثال چشم این دائم سفید از اشک حسرت همچو قار / روی او دائم سیه از آه محنت همچو قیر (انوری - ۲۴۵)، سفید
قارّ و قور: صدای شکم، کنایه از سر و صدا، هیاهو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هذر
تصویر هذر
سخن بیهوده و بد گفتن، بیهوده گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قعر
تصویر قعر
ته، تک، گودی و ته چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(قُ ذَ رَ)
پاک. (منتهی الارب) (آنندراج) ، دور از ملامت و لوم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ ذَ)
پلیدتر و ناپاک تر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کراهیت داشتن چیزی را. (تاج المصادر بیهقی). پلید شمردن کسی را و کراهت داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پلید داشتن. (غیاث اللغات). پلید داشتن و شمردن کسی را و کراهت داشتن. (آنندراج). ناخوش داشتن کسی را به علت پلیدی وی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ ذَ)
رجل مقذر، مردپلید و آن که دور باشند از وی مردم و پلید دانند اورا. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). آن که مردم از او دوری کنند و گویند آن که به علت چرکینی و آلودگی از وی دوری کنند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حذر
تصویر حذر
پرهیز کردن، اجنتاب، ترس، بیم، هراس، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
بن آسال (اصل)، ریشه زبانزدی در دانش همار (حساب) بن پایه ریشه، سیم جلب که بپادشاه دهند، عددی که در نفس خود ضرب شود (حاصل ضرب در مجذور گویند) مثلا عدد سه جذر عدد نه است و عدد چهار جذر شانزده و نه و شانزده مجذور سه و چهار. یا جذر اصم. جذر هر عددی که چون آنرا مجذور فرض کنند برای آن جذر سالم پیدا نشود چنانکه عدد ده که جذر تقریبی دارد نه حقیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذر
تصویر بذر
دانه، تخم
فرهنگ لغت هوشیار
آتش نار، ماه نهم از سال شمسی، روز نهم از هر ماه شمسی، (اخ) نام ایزدی است، نامی است از نامهای زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذره
تصویر قذره
پاک یکرنگ دور از پستی: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقذر
تصویر اقذر
ناپاک تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمر
تصویر قمر
ماه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قطر
تصویر قطر
کرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گذر
تصویر گذر
عبور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قهر
تصویر قهر
پرخاش، خشم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بذر
تصویر بذر
دانه، تخم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عذر
تصویر عذر
بهانه، دست آویز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قدر
تصویر قدر
اندازه، ارج، گونه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قشر
تصویر قشر
پوسته، لایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قصر
تصویر قصر
کاخ، کوشک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جذر
تصویر جذر
مکند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قبر
تصویر قبر
گور، آرامگاه، مزار
فرهنگ واژه فارسی سره