معنی قذر
قذر
((قَ ذِ))
پلید، چرکین
تصویر قذر
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قذر
قذر
قذر
پلیدی، چرک
فرهنگ لغت هوشیار
قذر
قذر
پلید گردیدن، پلیدی، چرک، غایط، جمع اقذار
فرهنگ فارسی معین
قذر
قذر
پلید، پلشت، چرکین
فرهنگ فارسی عمید
قذر
قذر
پلید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قَذر شود
لغت نامه دهخدا
قذر
قذر
پلید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قَذر شود
لغت نامه دهخدا
قذر
قذر
پلشت، پلید، چرک، غایط، کثیف، پنتی، شلخته، لچر
متضاد: نظیف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جذر
جذر
مکَند
فرهنگ واژه فارسی سره
قصر
قصر
کاخ، کوشک
فرهنگ واژه فارسی سره
قشر
قشر
پوسته، لایه
فرهنگ واژه فارسی سره