جدول جو
جدول جو

معنی قذامل - جستجوی لغت در جدول جو

قذامل
(قُ مِ)
فراخ. (منتهی الارب) (آنندراج). واسع. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قذال
تصویر قذال
پس سر، پشت گردن میان دو گوش
فرهنگ فارسی عمید
(قَ مِ)
جمع واژۀ قرمل. القارص. (اقرب الموارد). شتر دوکوهانه. (منتهی الارب) (آنندراج). شترکرۀ بختی و شتر دوکوهانه، موی بند زنان. (منتهی الارب). گیسوبند. (مهذب الاسماء). آنچه زنان بر موی خود بندند. رجوع به قرمل شود
لغت نامه دهخدا
(قُ ذَ مِ)
شتر سطبر و شگرف اندام. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ ؟)
نام قبیله ای است در بصره، خطه ای معروف به قسامل دارند در بین عظم البلد و کنار دجله، و جای معمور و مسکون است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نامی از نامهای مردان عرب است
لغت نامه دهخدا
(قَ)
پس سر. بناگوش. هو مابین نقرهالقفاء الی الاذن. (اقرب الموارد). ج، اقذله، بستنگاه افسار اسب در پس پیشانی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، قذل و اقذله
لغت نامه دهخدا
نام شهری است در سرحد ختا در این شهر سیدی فخرالدین نام مسجدی عالی در غایت تکلف و تزیین ساخته بود و قریب به آن بقعه بت پرستان بتخانه ای بزرگ داشتند که بر اطراف و جوانب آن بتان بزرگ و کوچک مصور به صور بدیع نهاده بودند و بر در بتخانه صورت دو دیو که با یکدیگر در حمله بودند نگاشته و جوانی منکلی تیمور بابری نام در غایت حسن و جمال در قامل بحکومت اشتغال داشت (در عهد شاهرخ میرزای تیموری) . (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 635). رجوع به قامهل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قذام
تصویر قذام
بخشنده، پر آب چون چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذال
تصویر قذال
میان دو گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذال
تصویر قذال
((قَ))
پس سر، بناگوش
فرهنگ فارسی معین