جدول جو
جدول جو

معنی قدماس - جستجوی لغت در جدول جو

قدماس
(قِ)
قدیم. قدموس. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به قدموس شود
لغت نامه دهخدا
قدماس
سالینه
تصویری از قدماس
تصویر قدماس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قدما
تصویر قدما
قدیم ها، پیشین ها، دیرین ها، دیرینه ها، قدیمی ها، جمع واژۀ قدیم
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
هر چیز که ترا پوشد وپنهان کند. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، پارچه یا جامه ای است که بر روی مشک افکنند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَمْ ما)
غوطه خور. (منتهی الارب). غواص. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
کثرت آب در چاه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، سکنۀ آن 580 تن. آب آن از رود خانه مرک. محصول آن غلات، حبوب، لبنیات، میوه جات، صیفی و توتون. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و در تابستان از راه رباط و دوکوشکان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دیرینه، پادشاه بزرگ، صخرۀ بزرگ. (المنجد) ، شتر بزرگ. ج، قدامیس. (منتهی الارب) ، شدید. (المنجد) ، مقدم لشکر
لغت نامه دهخدا
(رَ ءَ)
از سفر بازآمدن. (منتهی الارب). قدوم. رجوع به قدوم شود
لغت نامه دهخدا
(قُ دَ)
قدما
لغت نامه دهخدا
(قُ دَ)
جمع واژۀ قدیم. (منتهی الارب). قدماء:
بنمود مرا راه علوم قدما پاک
و آنگاه از آن برتر بنمودم و بهتر.
ناصرخسرو.
رجوع به قدیم شود
لغت نامه دهخدا
(قَدْ دا)
سنگ که به جای ریزش آب در حوض برپا سازند. (منتهی الارب). رجوع به قداس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قماس
تصویر قماس
غوته خور پاغوش خور پرآبی چاه و کاریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دماس
تصویر دماس
پوشانه
فرهنگ لغت هوشیار
استوار، بزرگ نژاد بلند پایه: مرد، سنگ آب بهر سنگ آب بر، غوزه سیم از زیور ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قدیم. یا قدماء خمسه. در میان فلاسفه یونان کسانی بودند که قایل به پنج مبدا قدیم برای عالم وجود بودند: باری تعالی نفس هیولی دهر و خلا و بتعبیر دیگر: باری تعالی نفس کلیه هیولای اولی مکان و زمان مطلق
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته زنبک زرد گونه ای زنبق که آن را زنبق زرد نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قدیم، دیرینگان دیرینه ها جمع قدیم. یا قدماء خمسه. در میان فلاسفه یونان کسانی بودن، د که قایل به پنج مبدا قدیم برای عالم وجود بودن، د: باری تعالی نفس هیولی دهر و خلا و بتعبیر دیگر: باری تعالی نفس کلیه هیولای اولی مکان و زمان مطلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدموس
تصویر قدموس
دیرینه، بزرگ فرمانروا، شتر بزرگ، لشکر گران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدما
تصویر قدما
((قُ دَ))
جمع قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قدما
تصویر قدما
پیشینیان
فرهنگ واژه فارسی سره
محکم –استوار
فرهنگ گویش مازندرانی
بچسب، بندکن، برادر
فرهنگ گویش مازندرانی