معنی قدسیان در لغت نامه دهخدا

دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. واقع در 71هزارگزی جنوب باختری درمیان سر راه شوسۀ بیرجند به سهل آباد. دامنه، معتدل و سکنۀ آن 84 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آنجا غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)

معنی قدسیان در لغت نامه دهخدا

جَمعِ واژۀ قدسی. فرشتگان و صلحاء و اولیأالله و روحانیان. (آنندراج) :، صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت، قدسیان گوئی که شعر حافظ از بر میکنند.، حافظ.، در بارگاه قدس که جای ملال نیست، سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است.، محتشم کاشانی.، رجوع به قدسی شود

معنی قدسیان در فرهنگ لغت هوشیار

فرشتگان و صلحاء، اولیا الله و روحانیان

معنی قدسیان - جستجوی لغت در جدول جو

قدسیان(قِ قِ)

لغت نامه دهخدا

قدسیان(قُ)

لغت نامه دهخدا

قدسیان

فرهنگ لغت هوشیار

برسیان

(پسرانه)

نام گیاهی است

فرهنگ نامهای ایرانی

بوسیان

(پسرانه)

از قبایل ماد (نگارش کردی: بسیان)

فرهنگ نامهای ایرانی

قدردان

قدرشناس، آنکه ارزش کسی یا چیزی را بداند، قدردان

فرهنگ فارسی عمید

حدسیات

قضایایی که به طریق حدس و گمان درک و استنباط می شود

فرهنگ فارسی عمید

برسیان

گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، سیان، پرسیان، پرشیان

فرهنگ فارسی عمید

پرسیان

گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، برسیان، سیان، پرشیان

فرهنگ فارسی عمید

بدسغان

بدسگان، گیاهی با ساقه های باریک، دراز و زرد رنگ که معمولاً در نیزارها و آب های ایستاده می روید، عشقه

فرهنگ فارسی عمید

بدسگان

گیاهی با ساقه های باریک، دراز و زرد رنگ که معمولاً در نیزارها و آب های ایستاده می روید، عشقه

فرهنگ فارسی عمید

برسیان

نوعی خرما

فرهنگ فارسی عمید

قسیان

(قُ سَ)

موضعی است به عقیق. (منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

قسیان

(قِسْ)

جمع واژۀ قسی ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قسی ّ شود

لغت نامه دهخدا

قدیان

(رَءْ یَ)

شتافتن اسب، خوشبوی و بامزه شدن گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج)

لغت نامه دهخدا

نرسیان

نوعی ازخرمای نیکو

فرهنگ لغت هوشیار

قهستان

پارسی تازی گشته کهیستان کهستان بخش اپاختری خراسان

فرهنگ لغت هوشیار

قمسیون

فرانسوی ترکی گشته کمیسیون بنگرید به کمیسیون

فرهنگ لغت هوشیار

قدردان

قدر شناس، قدر داننده

فرهنگ لغت هوشیار

قاچیان

کامیار نام جایگاه

فرهنگ لغت هوشیار

مقدسین

جمع مقدس، اشوکان، ورجاوندان، پارسایان

فرهنگ لغت هوشیار

پرسیان

گیاهی است که بر درختان پیچید عشقه، پرسیاوشان

فرهنگ لغت هوشیار

اقسیان

یونانی نیلو پردشتی از گیاهان نیلوفر صحرایی

فرهنگ لغت هوشیار

حدسیات

جمع حدسیه: قضایاییکه بحدس ادراک شوند. توضیح قضایایی که حکم کند به آنها عقل بواسطه حدس و آنچه را حدس دریابد و چنانکه حدس در مرتبت قوت و شدت باشد و ازاله شک کند از قطعیات شمرده میشود و اگر قوی نباشد از ظنیات بحساب آرد. توضیح، در فارسی غالبا، جمع حدس گیرند: (حدسیات شما کاملا صایب است)

فرهنگ لغت هوشیار