- قدریه
- خود سرنوشت هریک از وابستگان دبستان خود سرنوشتی که باور دارد آدمی سرنوشت ساز خویش است
معنی قدریه - جستجوی لغت در جدول جو
- قدریه
- فرقهای از مسلمانان که منکر قضا و قدر هستند و هر کسی را در کار خود فاعل مختار میدانند. آن ها معتقدند انسان در اعمال و رفتار خود آزاد است و می تواند کاری را به ارادۀ خود انجام دهد یا ترک کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ماچه خر سیاه
سلسله ای از صوفیه، منسوب به عبدالقادر گیلانی
سر نیزه، دم شمشیر، مرغ باران
پیروان عبد القادر گیلانی که بیشینه آنان در کردستان زندگی می کنند
پیشرفتگی فرسنتور بادی از ساز ها
مونث قدسی فرشته بهشتی مونث قدسی
دیگچه
مونث قمری: نازو ماده
درتازی دیده نشد زور زورکی مونث قهری. یا قوه قهریه. زور قدرت: کاتیلینا مصمم بود در صورت لزوم با قوه قهریه حکومت را به دست آرد
اندکی، کمی
دانستن دریافتن به ترفند
کمی اندکی
قدرت در فارسی اژ زور توی چمک خود ز ازل ز عون تو دست مراست این چمک تروک (گویش مازندرانی) دسلات (گویش مهابادی)
روش، رسم، عادت
دهکده، شهر، هر جائی که مسکن و ماوای مردمان باشد و دارای بناهای چندی بود، متصل بهم
آبادی بزرگی که دارای خانه های بسیار و مزارع باشد
روستا، ده، دیه، آبادی، دهکده، کل، رستاق
روستا، ده، دیه، آبادی، دهکده، کل، رستاق