جدول جو
جدول جو

معنی قدرنا - جستجوی لغت در جدول جو

قدرنا
(قُ رُ)
قطران
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درنا
تصویر درنا
(دخترانه)
پرنده ای بزرگ و وحشی با پاهای بلند و گردن دراز شبیه لک لک که به صورت گروهی پرواز می کند، نام یکی از صورتهای فلکی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قدرناشناسی
تصویر قدرناشناسی
قدرناشناس بودن، نشناختن قدر خدمت دیگران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرنا
تصویر قرنا
قرین ها، نزدیک ها، همدم ها، همسرها، یارها، مصاحب ها، جمع واژۀ قرین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدرناشناس
تصویر قدرناشناس
آنکه قدر نیکویی و خدمت دیگران را نداند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درنا
تصویر درنا
پرنده ای آبچر، وحشی و حلال گوشت با پاهای بلند، گردن دراز و دم کوتاه که هنگام پرواز در آسمان دسته دسته به شکل مثلث حرکت می کنند، کلنگ، باتر، در علم نجوم از صورت های فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
نخلستانهای کوچکی است در یمامه و متعلق است به بنی قیس بن ثعلبه. قبر اعشی شاعر در همین جاست، و آورده اند که نام قدیمی ’اثافث’ یمن در دورۀ جاهلیت درنا بوده است. (از معجم البلدان)
گویند بابی است از ابواب فارس در طرف پایین و چندمنزلی حیره. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
فوطۀ بهم پیچیده و تافته که بدان کسی را کتک زنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
اسم ترکی کرکی است. (فهرست مخزن الادویه). یکی از پرندگان وحشی وحلال گوشت، از راستۀ دراز پایان که در حدود 12 گونه از آن در سراسر زمین می زیند، و آن دارای پاهای بلند و گردن دراز و دم کوتاهست و غالباً در کنار آب نشیند. درناها بهنگام پرواز دسته جمعی بشکل مثلث حرکت کنند. غرنوق. کرکی. کلنگ. و رجوع به کلنگ و کرکی شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
کرنا. نای بزرگ. (آنندراج). در اصل خرنا بود به معنی نای بزرگ زیرا که خر به معنی کلان می آید و خای معجمه به کاف و قاف بدل شود. (آنندراج از جواهرالحروف و غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
کندش است که آن را به شیرازی چوبک اشنان خوانند و آذربویه همان است. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
توانستن. (منتهی الارب) (آنندراج). قادر شدن. (آنندراج). گویند: قدر قدراً و قدرهً و مقدرهً (د / د/ د) و مقداراً و قداراً (ق / ق ) و قدارهًو قدوراً و قدورهً و قدراناً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
این واژه در برهان قاطع آمده و در فرهنگ آنندراج پارسی دانسته شده که اگر چنین باشد ادرنا باید نوشته شود آذر بویه چوب اشنان (گویش شیرازی)
فرهنگ لغت هوشیار
مونث اقرن: بنگرید به اقرن و دژ شهر، مارشاخدار، نادرست نویسی کرنا خرنا پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درنا
تصویر درنا
ترکی کلنگ کرکی از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدران
تصویر قدران
توانستن، قادر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درنا
تصویر درنا
فوطه و دستار تافته و به هم پیچیده که بدان کسی را کتک زنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درنا
تصویر درنا
((دُ))
پرنده ای وحشی و حلال گوشت، با پاهای بلند، گردن دراز و دم کوتاه. بیشتر در کنار آب ها می نشیند
فرهنگ فارسی معین
شلاقی پارچه ای که به مانند گیسو به هم بافته شده باشد، درنااز پرندگان دریایی
فرهنگ گویش مازندرانی