جدول جو
جدول جو

معنی قجر - جستجوی لغت در جدول جو

قجر
قاجار، طایفه ای از ترکمانان که خاندان سلطنتی قاجاریه از آن طایفه بوده اند
تصویری از قجر
تصویر قجر
فرهنگ فارسی عمید
قجر
(قَ جَ)
دهی است از دهستان باباجانی، بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. در 32000 گزی جنوب خاوری ده شیخ کنار رود خانه زمکان واقع است و موقع آن کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از رود خانه زمکان تأمین میشود. محصولات آنجا غلات، حبوبات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ باباجانی هستند. غلات در دشت صرنابه عمل می آورند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
قجر
مخفف قاجار، نام ایلی که قریب یک قرن و نیم در ایران سلطنت کردند
تصویری از قجر
تصویر قجر
فرهنگ لغت هوشیار
قجر
قاجارطایفه ی قاجار این واژه به معنی تند رونده، چابک و چالاک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قمر
تصویر قمر
(دخترانه)
ماه، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قعر
تصویر قعر
ته، تک، گودی و ته چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هجر
تصویر هجر
دوری و جدایی از کسی
فرهنگ فارسی عمید
(قَ جَ ری یَ)
دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران. در 15هزارگزی جنوب باختر علیشاه عوض کنار راه عمومی رباطکریم به بیدک واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. 126 تن سکنه دارد. آب آن از رود سیاه آب و محصولات آن غلات، بنشن و چغندر قندو شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و از طریق رباط کریم و حصار ساتی ماشین میتوان برد. در زمستان ایل میش مست برای تعلیف گوسفندان حدود این ده می آیند. آثار خرابه های روی ارتفاعات باختری از آثار ساسانیان و اشکانیان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ جَ)
دهی است از دهستان حومه شهرستان ملایر. واقع در24000 گزی شمال خاوری شهر ملایر و 6000 گزی شمال باختری راه اتومبیل رو ملایر به شاده اراک. کوهستانی و معتدل مالاریائی و سکنۀ آن 300 تن است. آب آن از چشمه و محصولات آنجا غلات دیم و شغل اهالی زراعت. صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. در دو محل به فاصله سه کیلومتر بالا و پائین نامیده میشود، سکنۀ بالا 1800 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ جَ لِ صَ)
دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران. در 7هزارگزی جنوب باختری علیشاه عوض و 5 هزارگزی راه عمومی واقع و موقع جغرافیائی آن جلگه و معتدل است. 346 تن سکنه دارد. آب آن ازقنات و دو رشته در بهار از رود کرج است و محصولات آن غلات، صیفی، چغندرقند و انگور، شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ جَ)
ده کوچکی است از دهستان بهنام سوخته بخش ورامین شهرستان تهران. سکنۀ آن 27 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 40هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 14هزارگزی خاور راه آهن اهواز به خرمشهر و کنار کارون و موقع جغرافیائی آن دشت و گرم سیر است. سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از کارون بوسیلۀ موتور تأمین میشود و محصولات آن غلات و سبزی و باقلا و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه در تابستان اتومبیل رو است. در این آبادی آثار قلعه خرابه ای به نام نظام السلطنه مشاهده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ جَ)
نسبت است به قجر. رجوع به قجر و قاجاریه شود
شلیتۀ قجری، نوعی شلوار زنانه
لغت نامه دهخدا
تنور تافتن، گرم کردن، پر کردن جوی، کلند نهادن (کلند ساجور چوبی که برگردن سگ بندند)، فرو آویختن، فرو رفتن آب به زمین، نالیدن ماده شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجر
تصویر تجر
بازرگانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجر
تصویر شجر
درخت با تنه باریک باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجر
تصویر دجر
حیران شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجر
تصویر خجر
بد بوی
فرهنگ لغت هوشیار
بازداشتن، منع کردن، کسی را از تصرف در اموال خود از طرف قاضی یا دادگاه کنار، دامان، آغوش پناه کنار، دامان، آغوش پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثجر
تصویر ثجر
هم آوای نهر ستبر، پهناور
فرهنگ لغت هوشیار
منع، از کاری باز کردن، نهی، دلالت بر انتهار، از کاری باز داشتن، نهی کردن کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجر
تصویر آجر
خشت پخته، آجور صورتی از هاجر، نام مادر حضرت اسماعیل (ع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قجر چی
تصویر قجر چی
دلیل بلد، رابط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قجری
تصویر قجری
منسوب به قجر قاجاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قجرچی
تصویر قجرچی
((قَ جَ))
دلیل، بلد، رابط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطر
تصویر قطر
کرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قمر
تصویر قمر
ماه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آجر
تصویر آجر
آژیانه، آگور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قهر
تصویر قهر
پرخاش، خشم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قبر
تصویر قبر
گور، آرامگاه، مزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قشر
تصویر قشر
پوسته، لایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قصر
تصویر قصر
کاخ، کوشک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قدر
تصویر قدر
اندازه، ارج، گونه
فرهنگ واژه فارسی سره
هر چیز نوبر که به بازار آید
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رودپی واقع در منطقه ی ساری، محله ی قاجارها
فرهنگ گویش مازندرانی