ابن قتره، مار ریزه ای است بد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، بنات قتره. (اقرب الموارد) نوع. و فی الصحاح القتره و السروه واحد. (اقرب الموارد). رجوع به سروه شود
ابن قتره، مار ریزه ای است بد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، بنات قتره. (اقرب الموارد) نوع. و فی الصحاح القتره و السروه واحد. (اقرب الموارد). رجوع به سروه شود
کازۀ صیاد. (منتهی الارب). ناموس صائد و آن چیزی است که مانند خانه آن را بنا کنند تا در آن برای شکار پنهان شوند و بعضی از عامه آن را یقلوم خوانند. (اقرب الموارد) ، تودۀ پشک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تودۀ سنگریزه ها. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، قتر. (اقرب الموارد). و ازهری گوید: میترسم این کلمه تصحیف باشد و صواب آن قمزه است، روزن پنجره، سوراخ تنور، حلقۀ زره. (از اقرب الموارد)
کازۀ صیاد. (منتهی الارب). ناموس صائد و آن چیزی است که مانند خانه آن را بنا کنند تا در آن برای شکار پنهان شوند و بعضی از عامه آن را یقلوم خوانند. (اقرب الموارد) ، تودۀ پشک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تودۀ سنگریزه ها. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، قُتُر. (اقرب الموارد). و ازهری گوید: میترسم این کلمه تصحیف باشد و صواب آن قمزه است، روزن پنجره، سوراخ تنور، حلقۀ زره. (از اقرب الموارد)
یک چکه، چک، چکه، یک دانه باران، در پزشکی نوعی داروی مایع که به مقدار یک چکه در چشم یا گوش ریخته می شود قطره قطره: چکه چکه مثلاً قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
یک چکه، چک، چکه، یک دانه باران، در پزشکی نوعی داروی مایع که به مقدار یک چکه در چشم یا گوش ریخته می شود قطره قطره: چکه چکه مثلاً قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود