جدول جو
جدول جو

معنی قبطی - جستجوی لغت در جدول جو

قبطی
از مردم مصر قدیم، زبانی از خانوادۀ زبان های سامی ی حامی که در قدیم در مصر رایج بود و اکنون متداول نیست و فقط عدۀ کمی از مردم و روحانیان آن را حفظ کرده اند، خطی متعلق به مصریان باستان
تصویری از قبطی
تصویر قبطی
فرهنگ فارسی عمید
قبطی
(قِ طی ی)
مسلم بن یعقوب قبطی مولای آل فهر. پدر او یعقوب یکی از فرستادگان مقوقس است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
قبطی
(قِ طی ی)
نسبت است به قبطی و آن نام اسبی است تندرو و پیشی گیر و بنوقبطی بن عمیر قبطی فرسی به آن منسوب هستند. (الانساب سمعانی)
نسبت است به قبط و آن دودمانی بوده اند در مصر قدیم. (سمعانی). رجوع به قبط شود
نسبت است به قبط و آن بطنی است از حمیر. (الانساب سمعانی). رجوع به قبط شود
لغت نامه دهخدا
قبطی
(قِطی ی)
خبیر بن عبدالله قبطی (منسوب به قبط). مولای بنی غفار کسی است که مقوقس، ماریه را بهمراه او بر رسول خدا صلی الله علیه و سلم هدیه فرستاد. مردم مصر اورا به ابونصره غفاری نسبت دهند. (الانساب سمعانی)
عبدالله بن ولید بن هاشم از مردم حران است. وی از ابونعیم کوفی روایت کند. ابوحاتم بن حبان در کتاب ’الثقات’ پس از ایراد آنچه که گذشت گوید: وی به سال 242 هجری قمری وفات یافت. (الانساب سمعانی)
ابورافع. مولای رسول خدا صلی الله علیه و سلم. در نام او اختلاف است. گویند اسلم یا هرمز یا ابراهیم یا ثابت بوده است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
قبطی
از نژاد قبط منسوب به قبط از قوم قبط از نژاد قبط، جمع اقباط یا ماههای قبطی. عبارتند از: توت (توث) باوی اثور کراق طوفی ماخبر فامینوث فرموثی باخون باونی افبقی ماسوری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبطی
تصویر سبطی
امت موسی، یهودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قحطی
تصویر قحطی
خشک سالی و نایاب شدن و کم یاب شدن خواربار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوطی
تصویر قوطی
جعبۀ کوچک مقوایی یا فلزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبطیه
تصویر قبطیه
قبطی، نوعی پارچۀ کتانی سفید
فرهنگ فارسی عمید
دسته ای از اقوام قدیم عرب که در حدود چهار قرن قبل از میلاد در یکی از نواحی عربستان ساکن شده و در سال ۱۰۶ میلادی به دست رومیان منقرض شدند، یک تن از قوم نبط، تهیه شده به وسیلۀ مردمان نبط، زبان و خط اقوام نبطی
فرهنگ فارسی عمید
(قُ طی یَ)
اللغه قبطیه، لغت قدیمی مصر است که در عهد خاندان فرعون رواج داشت و آن شاخه ای از لغت های حامی است که زبان یونانی پس از فتح اسکندر جای آن را در امور رسمی دولتی و نیز در شهرها گرفت، ولی مردم عوام و ده نشینان آن را نگه داشتند و بشاخه هائی منشعب گردید. (مهمترین آنها صعیدیه و بحیریه و فیومیه است). از آن لغت، لغت قبطی بوجود آمد که دارای مفردات یونانی و ابجد یونانی است. زبان قبطی از رواج افتاده و فقط لهجۀ بحیریۀ آن در معابد و کنیسه ها شیوع دارد. (ذیل المنجد)
لغت نامه دهخدا
(قُ / قِ طی یَ)
ثیاب قبطیه، جامۀ کتان سپید منسوب به قبط. و ضم آن بر خلاف قیاس است. ج، قباطی و قبّاطی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِ طی یَ)
ماریۀ قبطیه، دختر شمعون مادر ابراهیم سریۀ آن حضرت صلی الله علیه و سلم است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِطی یَ)
تأنیث قبطی. رجوع به قبطی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قبیط
تصویر قبیط
پارسی تازی گشته کبیتا کپیتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبطی
تصویر نبطی
منسوب به نبط: ازقوم نبط، زبان قوم نبط، خط قوم نبط، گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبطی
تصویر مبطی
مبطی در فارسی: سست کند کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوطی
تصویر قوطی
ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیطی
تصویر قیطی
گرمازارد بچه تابستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلطی
تصویر قلطی
سرکش: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطبی
تصویر قطبی
میخی، پرک چرخ چرخش پرک به سوی میخ قطبی هرنقطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطی
تصویر قرطی
جلف، لوس، دشنامی است پسران و مردان جوان را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبیطی
تصویر قبیطی
کبیتا قمیطا
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده غاز سالی خشکسالی شویش، نایابی خشکسالی، نایابی کمیابی: برای یکدم تیغ تو صد خون می شود برهم درین کشور ز بختم قحطی آب است پنداری. (میر یحیی شیرازی) توضیح چون قحط درعربی مصدر است احتیاجی بافزودن حاصل مصدر نیست ولی چون در تداول فارسی قحط را به صورت صفت بکار می برند قحطی را نیز استعمال کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبلی
تصویر قبلی
آنامیتی، نیمروز (جنوب) منسوب است به قبله، طرف جنوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبای
تصویر قبای
قبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبطی
تصویر تبطی
پس انداختن کار و تاخیر در آن
فرهنگ لغت هوشیار
مونث قبطی وابسته به قبط مونث قبطی. یا ثیاب قبطیه. کتان سپید منسوب به قبط. توضیح ضم آن بر خلاف قیاس است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطی
تصویر قاطی
مخلوط، در آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قحطی
تصویر قحطی
خشکسالی، نایابی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوطی
تصویر قوطی
ظرفی برای نگه داری یا حمل چیزی به شکل هندسی منظم با ته مسطح، جعبه، به ویژه جعبه کوچک
توی قوطی هیچ عطاری پیدا نشدن: بسیار عجیب و غیرمنتظره بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قسطی
تصویر قسطی
((قِ))
منسوب به قسط، چیزی که پول خرید آن به صورت قسط پرداخت می شود، تقسیط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قبلی
تصویر قبلی
پیشین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قحطی
تصویر قحطی
خشکسالی، کمیابی، نایابی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قسطی
تصویر قسطی
پسادست، گاهانه، ماهانه
فرهنگ واژه فارسی سره