جدول جو
جدول جو

معنی قبتور - جستجوی لغت در جدول جو

قبتور
(قِ)
قبطور. جزیره ای است به مغرب. از آنجا است خطیب آن، سعید بن محمد انصاری. (منتهی الارب). جزیره ای است در اسپانیا شهری است از شهرهای اندلس رجوع به الحلل السندسیه ص 83 و 117 شود. یاقوت آن را قبثور ضبط کرده است. رجوع به قبثور شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قبور
تصویر قبور
قبرها، گورها، جمع واژۀ قبر
فرهنگ فارسی عمید
(قُ)
جمع واژۀ قبر. (منتهی الارب). گورها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُ تُ)
کوتاه بالا. (منتهی الارب). قباتر. (منتهی الارب). رجوع به قباتر شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
تنگ کردن نفقه را بر عیال. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نفقه تنگ کننده بر عیال. (منتهی الارب). بخیل. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
زمین پست و نرم، خرمابن زود بارآور، خرمابن که بارش در شاخ او بوده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
سعید بن محمد بن شعیب بن احمد بن نصرالله انصاری ادیب. خطیب جزیره قبثور و جز آن مکنی به ابوعثمان. وی از ابوالحسن انطاکی مقری و ابوزکریای عائذی و ابوبکر زبیدی و جز ایشان روایت کند و از ابوعلی بغدادی در کودکی کمی حدیث شنیده. وی پیرمردی صالح و پارسا و از امامان و عالمان قرآن و قرائت و معانی آن است. او به سال 420 هجری قمری وفات یافت. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
خراج مقرر دیوانی: زن و فرزند و متعلقان و لشکرهای خود بتمامت از این دره ها فرود آر تا شماره کنم و مال و قبجور را مقرر گردانم. (جامعالتواریخ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
زن که حیض نباشد او را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ بَ)
قریه ای به اسپانیا.
لغت نامه دهخدا
مالیات باج، باژ، ساوستور، مالیات متعلق به مواشی و حیوانات (ایلخانان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبور
تصویر قبور
جمع قبر، گور ها دخمه ها جمع قبر گورها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتور
تصویر قتور
زفت: مرد تنگ گرفتن بر زن و فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
باژ، ساوستور مالیات باج، مالیات متعلق به مواشی و حیوانات (ایلخانان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبتر
تصویر قبتر
کوته بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبور
تصویر قبور
((قُ))
جمع قبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قبچور
تصویر قبچور
مالیات، باج، مالیات متعلق به مواشی و حیوانات
فرهنگ فارسی معین