جدول جو
جدول جو

معنی قباکلکی - جستجوی لغت در جدول جو

قباکلکی(قِ / قَ)
دهی است از دهستان بانمک بخش اهرم شهرستان بوشهر. در 12000گزی باختری اهرم و خاور کوه قلانک واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر مالاریائی است. 795 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
منسوب به باکلبا از قرای اربل. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ابوعبداﷲ حسین بن شروین بن ابی بشر جلالی باکلبی. فقه شافعی را بیاموخت و در چندین مدرسه از موصل و حلب بتدریس آن پرداخت و از جمعی نیز حدیث شنیده جوانی فاضل و مناظر بود. نسبت جلالی او به طایفه ای از اکراد است. وی دوست و معاصر یاقوت بود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
ابومعمر احمد بن عبدالواحد بالکی هروی فقیه بود. (از لباب الانساب ج 1 ص 91) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
منسوب به بالک که ظاهراً از قرای هرات یا نواحی آن بوده است. (از لباب الانساب ج 1 ص 91)
لغت نامه دهخدا
گیاهی خودرو شبیه به باقلا که کوچکتر از آن است
فرهنگ گویش مازندرانی
قبیله ای
دیکشنری اردو به فارسی