جمع واژۀ رایت، (المنجد) (منتهی الارب) (دهار) (اقرب الموارد)، علم ها، (اقرب الموارد) (منتخب اللغات) (غیاث اللغات) (از فرهنگ نظام)، نشانه های لشکر، (آنندراج) (منتخب اللغات) : ور دگرباره به روم اندر کشی رایات خویش هر کجا در روم کاریزی بود پرخون شود، امیرمعزی، رایات او چو دید نقیب بهشت گفتا زین راست تر بباغ بقا عرعری ندارم، خاقانی، رایات تو روس را علی روس صرصر شده شاخ ضیمران را، خاقانی، رایات سلطان بسبب غزوی از غزوات دور افتاد، (ترجمه تاریخ یمینی)، در اثنای این مخاصمات رایات سلطان بدان حدود رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، رایات سلطان و اعلام ایمان در علو و رفعت بثریا رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، نیت غزوی دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات کفر و شرک بدان منتکس و نگونسار شود، (ترجمه تاریخ یمینی)، ابوابش رایات افراشته دارد، (تاریخ بیهق ص 21)، چو شد رایات شاه زنگ منکوس برآمد دیده بان قلعۀ روس، نظامی، قبۀ خرگاه دولت، شقۀ رایات جاه زینت تمکین و دین، آرایش فرض و سنن، نظام قاری، رجوع به رایت شود
جَمعِ واژۀ رایت، (المنجد) (منتهی الارب) (دهار) (اقرب الموارد)، علم ها، (اقرب الموارد) (منتخب اللغات) (غیاث اللغات) (از فرهنگ نظام)، نشانه های لشکر، (آنندراج) (منتخب اللغات) : ور دگرباره به روم اندر کشی رایات خویش هر کجا در روم کاریزی بود پرخون شود، امیرمعزی، رایات او چو دید نقیب بهشت گفتا زین راست تر بباغ بقا عرعری ندارم، خاقانی، رایات تو روس را علی روس صرصر شده شاخ ضیمران را، خاقانی، رایات سلطان بسبب غزوی از غزوات دور افتاد، (ترجمه تاریخ یمینی)، در اثنای این مخاصمات رایات سلطان بدان حدود رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، رایات سلطان و اعلام ایمان در علو و رفعت بثریا رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، نیت غزوی دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات کفر و شرک بدان منتکس و نگونسار شود، (ترجمه تاریخ یمینی)، ابوابش رایات افراشته دارد، (تاریخ بیهق ص 21)، چو شد رایات شاه زنگ منکوس برآمد دیده بان قلعۀ روس، نظامی، قبۀ خرگاه دولت، شقۀ رایات جاه زینت تمکین و دین، آرایش فرض و سنن، نظام قاری، رجوع به رایت شود
جمع واژۀ دایه فارسی: و دفع المولود الی الخواطن والدایات، (دزی ج 1 ص 420)، رجوع به دایه شود، - ذات دایات، که او را دایه ها باشد و آن تعبیر از زنی است شوی کرده که هر روز زنان دیگر پرستاری و تیمار داری او کنند، (از دزی ج 1 ص 420)
جَمعِ واژۀ دایه فارسی: و دفع المولود الی الخواطن والدایات، (دزی ج 1 ص 420)، رجوع به دایه شود، - ذات دایات، که او را دایه ها باشد و آن تعبیر از زنی است شوی کرده که هر روز زنان دیگر پرستاری و تیمار داری او کنند، (از دزی ج 1 ص 420)
جمع واژۀ غایت، غایتها، پایانها، نهایتها: دین پاکیزه و مردانگی و طبع جواد وین سه چیز از تو رسیده ست به غایات کمال، فرخی، و مدرسان سور و آیات و واقفان فصول و غایات ... (ترجمه محاسن اصفهان ص 119)، زآسمان فتح و عرش دولت و معراج جاه دایماً در شأن او آیات غایات آمده، (از ترجمه محاسن اصفهان ص 6)، و بمنزلۀ مثال این جمله استعمال شود: خذ الغایات و اترک المبادی، یعنی مقدمات را بگذار و نتایج را بگیر، الوف الوف (در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین)، (از رسائل اخوان الصفا)
جَمعِ واژۀ غایت، غایتها، پایانها، نهایتها: دین پاکیزه و مردانگی و طبع جواد وین سه چیز از تو رسیده ست به غایات کمال، فرخی، و مدرسان سور و آیات و واقفان فصول و غایات ... (ترجمه محاسن اصفهان ص 119)، زآسمان فتح و عرش دولت و معراج جاه دایماً در شأن او آیات غایات آمده، (از ترجمه محاسن اصفهان ص 6)، و بمنزلۀ مثال این جمله استعمال شود: خذِ الغایات و اترک المبادی، یعنی مقدمات را بگذار و نتایج را بگیر، الوف الوف (در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین)، (از رسائل اخوان الصفا)
یکی از منازل طی است. سکونی گوید: از وادی قری تا تیماء چهار شب و از تیماء تا قریات سه یا چهار شب مسافت است. وی گوید: قریات نام دومه و سکاکه و قاره است. (از معجم البلدان)
یکی از منازل طی است. سکونی گوید: از وادی قری تا تیماء چهار شب و از تیماء تا قریات سه یا چهار شب مسافت است. وی گوید: قریات نام دومه و سکاکه و قاره است. (از معجم البلدان)
جمع واژۀ قاده: چون ملک ایرانشهر بگرفت جمله ابناء ملوک و بقایا و عظماء و سادات و قادات و اشراف اکناف به حضرت او جمع شدند، (نامۀ تنسر)، رجوع به قاده شود
جَمعِ واژۀ قاده: چون ملک ایرانشهر بگرفت جمله ابناء ملوک و بقایا و عظماء و سادات و قادات و اشراف اکناف به حضرت او جمع شدند، (نامۀ تنسر)، رجوع به قاده شود
حسن بن محمد از شاعران است و دیوان شعر دارد. دیوان قایاتی مشتمل است بر قصائدی در یادآوری آرایش زنان مصری و جلوۀ آنان در انجمن های رقص و در ستایش و مدح و جز اینها از سائر فنون ادبیات، جزء نخست از دیوان در مصر به سال 1328 ه. ق، 1910م. بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات ج 2 ص 1491)
حسن بن محمد از شاعران است و دیوان شعر دارد. دیوان قایاتی مشتمل است بر قصائدی در یادآوری آرایش زنان مصری و جلوۀ آنان در انجمن های رقص و در ستایش و مدح و جز اینها از سائر فنون ادبیات، جزء نخست از دیوان در مصر به سال 1328 هَ. ق، 1910م. بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات ج 2 ص 1491)
محمد بن عبدالجواد مصری. وی به سال 1254 متولد شد و تا به سال 1319 حیات داشت. نسبت وی به قایات است. تألیفاتی دارد. او راست: 1- خلاصه التحقیق فی افضلیه الصدیق (این در رد احتجاج مأمون است علیه عالمان بغداد) در آغاز آن گوید: هذا کتاب حملنی علیه ما فی العقدالفرید مما نسبه المأمون بن هارون الرشید و هو احتجاجه علی فقهاء بلده و الزامهم برأیه و معتقده من تفضیل امیرالمؤمنین علی علی الصدیق الاکبر الخ. این کتاب در مطبعۀ اسلام در 52 صفحه به سال 1313 به طبع رسیده. 2- السنه و الکتاب فی التربیه والحجاب، این کتاب در مطبعۀ موسوعات به سال 1319 به طبع رسیده. 3- نفحهالبشام فی رحله الشام، در این کتاب از سفر خود با برادرش شیخ احمد به دیارشام به دنبال حوادث عرابیه یاد کرده است. پاکنویس این کتاب به سال 1313 بپایان رسیده است و به سال 1319در 200 صفحه در روزنامۀ الاسلام طبع شده است. 4- وسیلهالوصول فی الفقه و التوحید و الاصول و به آن نیز وسیله المقاصد فی الفقه والاصول والعقائد گفته میشود و آن فقهی است شافعی و منظوم و به سال 1306 در مصر به طبع رسیده. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1491 و 1492)
محمد بن عبدالجواد مصری. وی به سال 1254 متولد شد و تا به سال 1319 حیات داشت. نسبت وی به قایات است. تألیفاتی دارد. او راست: 1- خلاصه التحقیق فی افضلیه الصدیق (این در رد احتجاج مأمون است علیه عالمان بغداد) در آغاز آن گوید: هذا کتاب حملنی علیه ما فی العقدالفرید مما نسبه المأمون بن هارون الرشید و هو احتجاجه علی فقهاء بلده و الزامهم برأیه و معتقده من تفضیل امیرالمؤمنین علی علی الصدیق الاکبر الخ. این کتاب در مطبعۀ اسلام در 52 صفحه به سال 1313 به طبع رسیده. 2- السنه و الکتاب فی التربیه والحجاب، این کتاب در مطبعۀ موسوعات به سال 1319 به طبع رسیده. 3- نفحهالبشام فی رحله الشام، در این کتاب از سفر خود با برادرش شیخ احمد به دیارشام به دنبال حوادث عرابیه یاد کرده است. پاکنویس این کتاب به سال 1313 بپایان رسیده است و به سال 1319در 200 صفحه در روزنامۀ الاسلام طبع شده است. 4- وسیلهالوصول فی الفقه و التوحید و الاصول و به آن نیز وسیله المقاصد فی الفقه والاصول والعقائد گفته میشود و آن فقهی است شافعی و منظوم و به سال 1306 در مصر به طبع رسیده. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1491 و 1492)