جدول جو
جدول جو

معنی قایات - جستجوی لغت در جدول جو

قایات
شهری است از شهرهای منیا در مصر، (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1492)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رایات
تصویر رایات
رایت ها، بیرق ها، پرچم ها، علم ها، علامات نصب شده در جایی، جمع واژۀ رایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غایات
تصویر غایات
غایت ها، نهایت ها و پایان چیزها، آخرین درجه ها، مقصودها، مقصدها، پایان ها، جمع واژۀ غایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قادات
تصویر قادات
قائدها، جلودارها، پیشواها، سردارها، فرمانده سپاه ها، جمع واژۀ قائد
فرهنگ فارسی عمید
جمع واژۀ رایت، (المنجد) (منتهی الارب) (دهار) (اقرب الموارد)، علم ها، (اقرب الموارد) (منتخب اللغات) (غیاث اللغات) (از فرهنگ نظام)، نشانه های لشکر، (آنندراج) (منتخب اللغات) :
ور دگرباره به روم اندر کشی رایات خویش
هر کجا در روم کاریزی بود پرخون شود،
امیرمعزی،
رایات او چو دید نقیب بهشت گفتا
زین راست تر بباغ بقا عرعری ندارم،
خاقانی،
رایات تو روس را علی روس
صرصر شده شاخ ضیمران را،
خاقانی،
رایات سلطان بسبب غزوی از غزوات دور افتاد، (ترجمه تاریخ یمینی)، در اثنای این مخاصمات رایات سلطان بدان حدود رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، رایات سلطان و اعلام ایمان در علو و رفعت بثریا رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، نیت غزوی دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات کفر و شرک بدان منتکس و نگونسار شود، (ترجمه تاریخ یمینی)، ابوابش رایات افراشته دارد، (تاریخ بیهق ص 21)،
چو شد رایات شاه زنگ منکوس
برآمد دیده بان قلعۀ روس،
نظامی،
قبۀ خرگاه دولت، شقۀ رایات جاه
زینت تمکین و دین، آرایش فرض و سنن،
نظام قاری،
رجوع به رایت شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ دایه فارسی: و دفع المولود الی الخواطن والدایات، (دزی ج 1 ص 420)، رجوع به دایه شود،
- ذات دایات، که او را دایه ها باشد و آن تعبیر از زنی است شوی کرده که هر روز زنان دیگر پرستاری و تیمار داری او کنند، (از دزی ج 1 ص 420)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ قامت، (منتهی الارب)، رجوع به قامه شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ غایت، غایتها، پایانها، نهایتها:
دین پاکیزه و مردانگی و طبع جواد
وین سه چیز از تو رسیده ست به غایات کمال،
فرخی،
و مدرسان سور و آیات و واقفان فصول و غایات ... (ترجمه محاسن اصفهان ص 119)،
زآسمان فتح و عرش دولت و معراج جاه
دایماً در شأن او آیات غایات آمده،
(از ترجمه محاسن اصفهان ص 6)،
و بمنزلۀ مثال این جمله استعمال شود: خذ الغایات و اترک المبادی، یعنی مقدمات را بگذار و نتایج را بگیر، الوف الوف (در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین)، (از رسائل اخوان الصفا)
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
جمع واژۀ قناه، به معنی نیزه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قناه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
جمع واژۀ قطاه است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). قطاه را گاهی به قطیات جمع بندند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ طَیْ یا)
تپه هائی است از بنی جعفر بن کلاب. (معجم البلدان)
وادیی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ سی یا)
جمع واژۀ قسی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قسی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(قُ رَیْ یا)
یکی از منازل طی است. سکونی گوید: از وادی قری تا تیماء چهار شب و از تیماء تا قریات سه یا چهار شب مسافت است. وی گوید: قریات نام دومه و سکاکه و قاره است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
ج قاره، کوههای کوچک و اعاظم آکام، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ قاده: چون ملک ایرانشهر بگرفت جمله ابناء ملوک و بقایا و عظماء و سادات و قادات و اشراف اکناف به حضرت او جمع شدند، (نامۀ تنسر)، رجوع به قاده شود
لغت نامه دهخدا
از قلعه های یمن است در صنعاء، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
سطوح، قال فی اللسان السجج الطایات الممدره، (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تی ی)
حسن بن محمد از شاعران است و دیوان شعر دارد. دیوان قایاتی مشتمل است بر قصائدی در یادآوری آرایش زنان مصری و جلوۀ آنان در انجمن های رقص و در ستایش و مدح و جز اینها از سائر فنون ادبیات، جزء نخست از دیوان در مصر به سال 1328 ه. ق، 1910م. بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات ج 2 ص 1491)
لغت نامه دهخدا
(تی ی)
محمد بن عبدالجواد مصری. وی به سال 1254 متولد شد و تا به سال 1319 حیات داشت. نسبت وی به قایات است. تألیفاتی دارد. او راست: 1- خلاصه التحقیق فی افضلیه الصدیق (این در رد احتجاج مأمون است علیه عالمان بغداد) در آغاز آن گوید: هذا کتاب حملنی علیه ما فی العقدالفرید مما نسبه المأمون بن هارون الرشید و هو احتجاجه علی فقهاء بلده و الزامهم برأیه و معتقده من تفضیل امیرالمؤمنین علی علی الصدیق الاکبر الخ. این کتاب در مطبعۀ اسلام در 52 صفحه به سال 1313 به طبع رسیده. 2- السنه و الکتاب فی التربیه والحجاب، این کتاب در مطبعۀ موسوعات به سال 1319 به طبع رسیده. 3- نفحهالبشام فی رحله الشام، در این کتاب از سفر خود با برادرش شیخ احمد به دیارشام به دنبال حوادث عرابیه یاد کرده است. پاکنویس این کتاب به سال 1313 بپایان رسیده است و به سال 1319در 200 صفحه در روزنامۀ الاسلام طبع شده است. 4- وسیلهالوصول فی الفقه و التوحید و الاصول و به آن نیز وسیله المقاصد فی الفقه والاصول والعقائد گفته میشود و آن فقهی است شافعی و منظوم و به سال 1306 در مصر به طبع رسیده. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1491 و 1492)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نایات
تصویر نایات
جمع نای، از ریشه پارسی نای ها نی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قایلات
تصویر قایلات
جمع قایله
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قام، رمن به شیوه تازی از واژه مغولی جادوگران، جمع قامه، برز ها بالا ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قارات
تصویر قارات
جمع قاره، کوههای کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قادات
تصویر قادات
جمع قاده، جمع قائد، سرداران لشکر کشان جمع قائد (قاید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غایات
تصویر غایات
پایانها، نهایتها، جمع غایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایات
تصویر رایات
جمع رایه، درفش ها جمع رایت درفشها بیرقها علمها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غایات
تصویر غایات
جمع غایت. پایان، نهایت ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رایات
تصویر رایات
جمع رایت، درفش ها، بیرق ها، علم ها
فرهنگ فارسی معین