- قاپوق
- دار اعدام، چوبی بلند که در وسط میدان برپا می کردند و بر سر آن حلقه یا چیز دیگر می گذاشتند تا سواران در حین تاختن آن را با تیر بزنند، قبق، قباق
معنی قاپوق - جستجوی لغت در جدول جو
- قاپوق
- ترکی پوست پوسته دار آماج چوبی بلند که در میدان بر افرازند و بالای آن انگله ای زرین بیاویزند و سوار آن را نشانه گیرند و هر کس که تیز از انگله گذراند انگله از او باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی تیریز شاخ جامه
خمی که در آن ماست می زنند
این واژه در سه ساختار در برهان قاطع آمده و پارسی دانسته شده: غاپول غابول غابوک ناودان، پالانه ستاوند مخارجه عمارت، ناوادانی که بر کناره های بام سازند تا آب باران در آن جمع آید
ترکی پوست پوسته ترکی پوست پوسته پوست قشر
آلتی چوبین یا فلزی دارای دسته که باآن طعام و شراب خورند
پوست، قشر
ترکی زیگر زبگر
زیگر
ترکی دروازه دروازه در بزرگ
ترکی دار کدو دارکدو برجاس قپق
دروازه
در، در بزرگ، دروازه