ترکی پوست پوسته دار آماج چوبی بلند که در میدان بر افرازند و بالای آن انگله ای زرین بیاویزند و سوار آن را نشانه گیرند و هر کس که تیز از انگله گذراند انگله از او باشد
ترکی پوست پوسته دار آماج چوبی بلند که در میدان بر افرازند و بالای آن انگله ای زرین بیاویزند و سوار آن را نشانه گیرند و هر کس که تیز از انگله گذراند انگله از او باشد
ده کوچکی است جزء دهستان بزچلو بخش وفس شهرستان اراک، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد و 15تن سکنۀ آن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
ده کوچکی است جزء دهستان بزچلو بخش وفس شهرستان اراک، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد و 15تن سکنۀ آن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
در برخی از نسخه های فرهنگ اسدی در ذیل کلمه آنین آمده است: آنین آن خم بود که ماست در آن کنند و بزنند و روغنش بگیرند، به ترکی یاپوق گویند، (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 372)، در جنوب خراسان یاپوق را تلم و در برخی از نواحی آذربایجان تلوغ گویند
در برخی از نسخه های فرهنگ اسدی در ذیل کلمه آنین آمده است: آنین آن خم بود که ماست در آن کنند و بزنند و روغنش بگیرند، به ترکی یاپوق گویند، (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 372)، در جنوب خراسان یاپوق را تَلُم و در برخی از نواحی آذربایجان تلوغ گویند
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد، در 17هزارگزی جنوب بجنورد و 5هزارگزی خاور شوسۀ عمومی بجنورد به اسفراین واقع است، سرزمین آن کوهستانی و هوای آن معتدل است، 125 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصولات آن غلات و بنشن و تریاک و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد، در 17هزارگزی جنوب بجنورد و 5هزارگزی خاور شوسۀ عمومی بجنورد به اسفراین واقع است، سرزمین آن کوهستانی و هوای آن معتدل است، 125 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصولات آن غلات و بنشن و تریاک و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
مخارجۀ عمارت، ناودانی را نیز گفته اند که بر کناره های بام سازند تا آب باران در آن سیلان کند، و بجای لام کاف هم بنظر آمده است، (برهان)، و در کتاب السامی فی الاسامی در باب الفاظ ابنیه و امکنه ’طنف’ را قابول (با بای موحده) نوشته، (السامی چ تهران ص 106)، و در مصباح المنیر آمده ’القابول، الساباط هکذا استعمله الغزالی و تبعه الرافعی و لم اظفر بنقل فیه’ و در کتب لغت دیگر از قوامیس عربی نیامده، ظاهراً لغت فارسی است، (فرهنگ نظام) (از پاورقی برهان چ معین)، و رجوع به قابول شود
مخارجۀ عمارت، ناودانی را نیز گفته اند که بر کناره های بام سازند تا آب باران در آن سیلان کند، و بجای لام کاف هم بنظر آمده است، (برهان)، و در کتاب السامی فی الاسامی در باب الفاظ ابنیه و امکنه ’طنف’ را قابول (با بای موحده) نوشته، (السامی چ تهران ص 106)، و در مصباح المنیر آمده ’القابول، الساباط هکذا استعمله الغزالی و تبعه الرافعی و لم اظفر بنقل فیه’ و در کتب لغت دیگر از قوامیس عربی نیامده، ظاهراً لغت فارسی است، (فرهنگ نظام) (از پاورقی برهان چ معین)، و رجوع به قابول شود
دهی جزء دهستان ایجرود بخش حومه شهرستان زنجان واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری زنجان و 11 هزارگزی راه مالرو عمومی، کوهستانی - سردسیر با 262 تن سکنه، آب آن از رود خانه شاه بداغ، محصول آنجا، غلات، انگور، سیب زمینی، شغل اهالی زراعت، گلیم و جاجیم بافی، راه آن مالرو است و از طریق آقاکندی اتومبیل میتوان برد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان ایجرود بخش حومه شهرستان زنجان واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری زنجان و 11 هزارگزی راه مالرو عمومی، کوهستانی - سردسیر با 262 تن سکنه، آب آن از رود خانه شاه بداغ، محصول آنجا، غلات، انگور، سیب زمینی، شغل اهالی زراعت، گلیم و جاجیم بافی، راه آن مالرو است و از طریق آقاکندی اتومبیل میتوان برد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
کلاه بی لبه. کلاه زنانۀ بدون پرز و کرک استوانه ای شکل که در پائین آن قطعه ای ململ یا پارچۀ آغابانو پیچیده باشند. کلاه بی پرز آکنده از پنبه. ج، قواویق. (دزی ج 2 ص 296)
کلاه بی لبه. کلاه زنانۀ بدون پرز و کرک استوانه ای شکل که در پائین آن قطعه ای ململ یا پارچۀ آغابانو پیچیده باشند. کلاه بی پرز آکنده از پنبه. ج، قواویق. (دزی ج 2 ص 296)
این واژه در سه ساختار در برهان قاطع آمده و پارسی دانسته شده: غاپول غابول غابوک ناودان، پالانه ستاوند مخارجه عمارت، ناوادانی که بر کناره های بام سازند تا آب باران در آن جمع آید
این واژه در سه ساختار در برهان قاطع آمده و پارسی دانسته شده: غاپول غابول غابوک ناودان، پالانه ستاوند مخارجه عمارت، ناوادانی که بر کناره های بام سازند تا آب باران در آن جمع آید