سخت سرخ، (منتهی الارب)، بسیار سرخ، (آنندراج)، سرخ بغایت، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، سرخ سیر: احمر قانی و قان، سخت سرخ، (منتهی الارب) : تو در روز هیجا سویدای جنگی بکردی بشمشیر حمرای قانی، منوچهری، در این لفظ بسیار تردد است ظاهراً توافق لسانین باشد میان عربی و ترکی، (آنندراج)
سخت سرخ، (منتهی الارب)، بسیار سرخ، (آنندراج)، سرخ بغایت، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، سرخ سیر: احمر قانی و قان، سخت سرخ، (منتهی الارب) : تو در روز هیجا سویدای جنگی بکردی بشمشیر حمرای قانی، منوچهری، در این لفظ بسیار تردد است ظاهراً توافق لسانین باشد میان عربی و ترکی، (آنندراج)
نیست شونده، ناپایدار، نابودشونده، برای مثال خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست / پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست (سعدی۲ - ۶۳۷)، در تصوف ویژگی آنکه در طریقت و سلوک به مرحلۀ فنا رسیده است
نیست شونده، ناپایدار، نابودشونده، برای مِثال خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست / پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست (سعدی۲ - ۶۳۷)، در تصوف ویژگی آنکه در طریقت و سلوک به مرحلۀ فنا رسیده است
کسی که از طرف قوۀ قضائیه یا حاکم وظیفۀ رسیدگی و حل و فصل دعاوی مردم را دارد، حاکم شرع، دادرس، رواکنندۀ حاجت قاضی فلک (چرخ): در علم نجوم کنایه از ستارۀ مشتری
کسی که از طرف قوۀ قضائیه یا حاکم وظیفۀ رسیدگی و حل و فصل دعاوی مردم را دارد، حاکم شرع، دادرس، رواکنندۀ حاجت قاضی فلک (چرخ): در علم نجوم کنایه از ستارۀ مشتری