- قام
ساحر، جادوگر، فالگیر، (ناظم الاطباء)، قاهم نیز خوانده میشود و صحیح قام است، (تاریخ مفصل ایران مغول تألیف اقبال ج 1 ص 86 بنقل حاشیۀ مجمل التواریخ والقصص ص 103)، و جماعتی از چینیان به علم در شانۀ گوسفند نگریدند و قال و زجر بگرفتند ... و ایشان را قام خواندندی، (مجمل التواریخ والقصص ص 193)، مردمی از ایغور که دانستن سحر دعوی کنند، (جهانگشای جوینی)، بخشی کشیش های مذهب مغولی که غالباً نویسندگان خط ایغوری بوده اند و این خط در ترکستان تا حدود مأۀ 15 مسیحی معمول بوده است، (از سعدی تا جامی ص 135)، ج، قامات: تا عاقبت کار به اختیار عملۀ علم قام آن روز تمامت پادشاه زادگان جمع آمدند ...، (جهانگشای جوینی)، که فرقۀ عملۀ علم قام زیادت از این مقام رخصت نداده اند، (جهانگشای جوینی)،
قامان طره های تو چون کلک بخشیان
کردند مشق بر رخ تو خطایغوری،
پوربهای جامی،
(ادوارد برون، از سعدی تا جامی ص 135)،
مؤلف کتاب نزههالمشتاق قامانیه را یکی از طوائف ترک شمرده است، رجوع به نخبهالدهر ص 263 شود
قامان طره های تو چون کلک بخشیان
کردند مشق بر رخ تو خطایغوری،
پوربهای جامی،
(ادوارد برون، از سعدی تا جامی ص 135)،
مؤلف کتاب نزههالمشتاق قامانیه را یکی از طوائف ترک شمرده است، رجوع به نخبهالدهر ص 263 شود
