دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان. در 12هزارگزی شمال باختری بهبهان و 12 هزارگزی شمال شوسۀ بهبهان به اهواز واقع است. موقع جغرافیائی آن دشت گرم سیر مالاریائی است. 498 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و چشمه، محصول آن غلات، برنج، حبوبات، کنجد، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان. در 12هزارگزی شمال باختری بهبهان و 12 هزارگزی شمال شوسۀ بهبهان به اهواز واقع است. موقع جغرافیائی آن دشت گرم سیر مالاریائی است. 498 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و چشمه، محصول آن غلات، برنج، حبوبات، کنجد، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
حکیم مؤمن در تحفه (ص 32) آرد: النج لغت یونانی بمعنی اصل است، و آن بیخ نباتی است شبیه به زردک، ساقی باریک بقدر یک شبر، و گلی سفید مانند گل زردک و تخمی سفید و طولانی و خالدار که طول آن کمتر از برنج است دارد و در سر شاخه های آن قبه ای مثل جوز است. بهترین آن هندی است. در آخر دوم گرم و خشک و با اندک تلخی است. مؤلف تذکره سرد و تر در سیم میداند و بالخاصه تخم آن را جهت شری از هر خلطی که باشد مجرب میداند و باید روز اول نیم درهم آن را با سه اوقیه سکنجبین بنوشند و روز دوم نیم مثقال، و روز سوم یک درهم و یک مثقال. برگ و ثمر و ساق هر یک که باشد با شراب و عسل جهت سقوط مشیمه مجرب دانسته اند و بیخ آن برای تقطیر بول رطوبی نافع است - انتهی. و رجوع به تذکرۀ داود ضریر انطاکی ج 1 ص 58 شود
حکیم مؤمن در تحفه (ص 32) آرد: النج لغت یونانی بمعنی اصل است، و آن بیخ نباتی است شبیه به زردک، ساقی باریک بقدر یک شبر، و گلی سفید مانند گل زردک و تخمی سفید و طولانی و خالدار که طول آن کمتر از برنج است دارد و در سر شاخه های آن قبه ای مثل جوز است. بهترین آن هندی است. در آخر دوم گرم و خشک و با اندک تلخی است. مؤلف تذکره سرد و تر در سیم میداند و بالخاصه تخم آن را جهت شری از هر خلطی که باشد مجرب میداند و باید روز اول نیم درهم آن را با سه اوقیه سکنجبین بنوشند و روز دوم نیم مثقال، و روز سوم یک درهم و یک مثقال. برگ و ثمر و ساق هر یک که باشد با شراب و عسل جهت سقوط مشیمه مجرب دانسته اند و بیخ آن برای تقطیر بول رطوبی نافع است - انتهی. و رجوع به تذکرۀ داود ضریر انطاکی ج 1 ص 58 شود
طائری است معروف به عکه و به عربی عقعق و صلصل نیز نامند و گفته اند اسم فاخته است. (فهرست مخزن الادویه). پرنده ای است که آن را شیرازیان عکه و عربان عقعق و صلصل خوانند و بعضی گویند قالنجه فاخته است. (برهان)
طائری است معروف به عکه و به عربی عقعق و صلصل نیز نامند و گفته اند اسم فاخته است. (فهرست مخزن الادویه). پرنده ای است که آن را شیرازیان عکه و عربان عقعق و صلصل خوانند و بعضی گویند قالنجه فاخته است. (برهان)
دهی است از بخش ایذۀ شهرستان اهواز. در 21هزارگزی شمال باختری ایذه، کنار راه مالرو سکوری به کوه کمرون واقع است. جلگه ای است گرمسیر و 159 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات و لبنیات و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از بخش ایذۀ شهرستان اهواز. در 21هزارگزی شمال باختری ایذه، کنار راه مالرو سکوری به کوه کمرون واقع است. جلگه ای است گرمسیر و 159 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات و لبنیات و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
مرضی است دردناک معده راکه با آن خروج فضولات بدن و باد، سخت و مشکل میشود. این کلمه معرب است. (از اقرب الموارد). دردی که غفلتاً در ناحیۀ شکم خصوصاً نواحی مجاور به قسمتهای مختلف قولونها حاصل شود و در صورت شدت ممکن است بمرگ منتهی گردد. عارضۀ قولنج بطور کلی مربوط به ضایعات قسمتهای مختلف احشاء است و ممکن است مربوط به عفونت یاسوراخ شدن آپاندیس باشد که در این صورت دردها بیشتردر ناحیۀ تحتانی راست شکم و حول و حوش ناف است و ممکن است مربوط به انسداد کیسۀ صفراوی یا ضایعات کبدی باشد که باز دردها در طرف راست شکم و قسمتهای زیر حجاب حاجز و نواحی ستون فقرات احساس میشود. همچنین قولنج ممکن است بسبب ناراحتی های رحمی و دردهای شدید آنی مربوط به قاعده (ماهانه) زنان و یا مربوط به ضایعات کلیوی باشد. در هر یک از انواع قولنج ها در صورت تشخیص ضایعه نام مربوط را میبرند، مثلاً: قولنج کبدی، قولنج کلیوی، قولنج روده یی (که مربوط به انسداد یا تداخل قسمتی از رودۀ باریک است) ، قولنج کیسۀ صفرا و غیره. در هر حال قولنج با دردی شدید و ناراحت کننده همراه است. (فرهنگ فارسی معین). منتهی الارب قولنج و قولنج و قولنج هم ضبط کرده و نویسد: بیماریی است روده را دردناک که به آن خروج ثفل و ریح دشوار باشد صاحب آنرا. (منتهی الارب). به ضم اول و کسر لام معرب کولنج است که درد شکم و درد پهلو باشد. (برهان)
مرضی است دردناک معده راکه با آن خروج فضولات بدن و باد، سخت و مشکل میشود. این کلمه معرب است. (از اقرب الموارد). دردی که غفلتاً در ناحیۀ شکم خصوصاً نواحی مجاور به قسمتهای مختلف قولونها حاصل شود و در صورت شدت ممکن است بمرگ منتهی گردد. عارضۀ قولنج بطور کلی مربوط به ضایعات قسمتهای مختلف احشاء است و ممکن است مربوط به عفونت یاسوراخ شدن آپاندیس باشد که در این صورت دردها بیشتردر ناحیۀ تحتانی راست شکم و حول و حوش ناف است و ممکن است مربوط به انسداد کیسۀ صفراوی یا ضایعات کبدی باشد که باز دردها در طرف راست شکم و قسمتهای زیر حجاب حاجز و نواحی ستون فقرات احساس میشود. همچنین قولنج ممکن است بسبب ناراحتی های رحمی و دردهای شدید آنی مربوط به قاعده (ماهانه) زنان و یا مربوط به ضایعات کلیوی باشد. در هر یک از انواع قولنج ها در صورت تشخیص ضایعه نام مربوط را میبرند، مثلاً: قولنج کبدی، قولنج کلیوی، قولنج روده یی (که مربوط به انسداد یا تداخل قسمتی از رودۀ باریک است) ، قولنج کیسۀ صفرا و غیره. در هر حال قولنج با دردی شدید و ناراحت کننده همراه است. (فرهنگ فارسی معین). منتهی الارب قَولَنج و قَولِنج و قولِنج هم ضبط کرده و نویسد: بیماریی است روده را دردناک که به آن خروج ثفل و ریح دشوار باشد صاحب آنرا. (منتهی الارب). به ضم اول و کسر لام معرب کولنج است که درد شکم و درد پهلو باشد. (برهان)
میوه ای است شبیه به کنار. (برهان) (آنندراج). و آن را در خراسان علف شیران گویند. (برهان). و به عربی زعرور خوانند. رنگ آن سرخ و زرد شود. (آنندراج). در تهران زالزالک گویند. (ناظم الاطباء). شعوری گوید: ’میوه ای است شبیه گلنار برنگ سرخ و زرد’. (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 233). ولی بنظر میرسد که صحیح آن کنار است و گلنار مصحف کنار است
میوه ای است شبیه به کنار. (برهان) (آنندراج). و آن را در خراسان علف شیران گویند. (برهان). و به عربی زعرور خوانند. رنگ آن سرخ و زرد شود. (آنندراج). در تهران زالزالک گویند. (ناظم الاطباء). شعوری گوید: ’میوه ای است شبیه گلنار برنگ سرخ و زرد’. (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 233). ولی بنظر میرسد که صحیح آن کنار است و گلنار مصحف کنار است
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در 37 هزارگزی خاور خوسف و 12 هزارگزی شمال خاوری گل، کوهستانی، هوای آن معتدل، دارای 7 تن سکنه. لهجۀ آنان فارسی، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در 37 هزارگزی خاور خوسف و 12 هزارگزی شمال خاوری گل، کوهستانی، هوای آن معتدل، دارای 7 تن سکنه. لهجۀ آنان فارسی، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری بوکان و8 هزارگزی خاور شوسۀ بوکان به میاندوآب. این ده کوهستانی و معتدل سالم است. سکنۀ آن 116 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری بوکان و8 هزارگزی خاور شوسۀ بوکان به میاندوآب. این ده کوهستانی و معتدل سالم است. سکنۀ آن 116 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
پرنده ایست کوچک از تیره سبکبالان از گروه دندانی منقاران قدش کمی از گنجشک بزرگتر ولی از قمری کوچکتر است. رنگ پرهای بدنش برنزی مایل به زرد میباشد. پرنده ایست حشره خوار و اجتماعی و چون آفت ملخ است برای زراعت مفید میباشد. در حدود 6 گونه از آن شناخته شده و در ایران فراوانست. یا سار سیاه گونه ای سار که در نواحی گردن و سرو کناره بالها و در انتهای دم دارای پرهای تیره و بقیه پرهایش قرمز رنگ است و جثه اش هم از سار معمولی کمی بزررگتر است و در دفع ملخ بسیار مفید است. در نواحی آسیای صغیر و آسیای مرکزی و ایران میزید
پرنده ایست کوچک از تیره سبکبالان از گروه دندانی منقاران قدش کمی از گنجشک بزرگتر ولی از قمری کوچکتر است. رنگ پرهای بدنش برنزی مایل به زرد میباشد. پرنده ایست حشره خوار و اجتماعی و چون آفت ملخ است برای زراعت مفید میباشد. در حدود 6 گونه از آن شناخته شده و در ایران فراوانست. یا سار سیاه گونه ای سار که در نواحی گردن و سرو کناره بالها و در انتهای دم دارای پرهای تیره و بقیه پرهایش قرمز رنگ است و جثه اش هم از سار معمولی کمی بزررگتر است و در دفع ملخ بسیار مفید است. در نواحی آسیای صغیر و آسیای مرکزی و ایران میزید