جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قولنج

قولنج

قولنج
درد حادی که در حفرۀ شکم در ناحیۀ قولون، آپاندیس، مجاری صفرا یا کلیه پیدا می شود
قولنج
فرهنگ فارسی عمید

قولنج

قولنج
مرضی است دردناک معده را که با آن خروج فضولات بدن و باد سخت و مشکل میشود
فرهنگ لغت هوشیار

قولنج

قولنج
مرضی است دردناک معده راکه با آن خروج فضولات بدن و باد، سخت و مشکل میشود. این کلمه معرب است. (از اقرب الموارد). دردی که غفلتاً در ناحیۀ شکم خصوصاً نواحی مجاور به قسمتهای مختلف قولونها حاصل شود و در صورت شدت ممکن است بمرگ منتهی گردد. عارضۀ قولنج بطور کلی مربوط به ضایعات قسمتهای مختلف احشاء است و ممکن است مربوط به عفونت یاسوراخ شدن آپاندیس باشد که در این صورت دردها بیشتردر ناحیۀ تحتانی راست شکم و حول و حوش ناف است و ممکن است مربوط به انسداد کیسۀ صفراوی یا ضایعات کبدی باشد که باز دردها در طرف راست شکم و قسمتهای زیر حجاب حاجز و نواحی ستون فقرات احساس میشود. همچنین قولنج ممکن است بسبب ناراحتی های رحمی و دردهای شدید آنی مربوط به قاعده (ماهانه) زنان و یا مربوط به ضایعات کلیوی باشد. در هر یک از انواع قولنج ها در صورت تشخیص ضایعه نام مربوط را میبرند، مثلاً: قولنج کبدی، قولنج کلیوی، قولنج روده یی (که مربوط به انسداد یا تداخل قسمتی از رودۀ باریک است) ، قولنج کیسۀ صفرا و غیره. در هر حال قولنج با دردی شدید و ناراحت کننده همراه است. (فرهنگ فارسی معین). منتهی الارب قَولَنج و قَولِنج و قولِنج هم ضبط کرده و نویسد: بیماریی است روده را دردناک که به آن خروج ثفل و ریح دشوار باشد صاحب آنرا. (منتهی الارب). به ضم اول و کسر لام معرب کولنج است که درد شکم و درد پهلو باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا

کولنج

کولنج
قولنج، درد حادی که در حفرۀ شکم در ناحیۀ قولون، آپاندیس، مجاری صفرا یا کلیه پیدا می شود
کولنج
فرهنگ فارسی عمید

اولنج

اولنج
خوشۀ انگور که حبه های آن را کنده باشند
در علم زیست شناسی عنب الثعلب، سکنگور
اولنج
فرهنگ فارسی عمید

اولنج

اولنج
تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، اَنگور روباه، روباه رَزَک، روباه رَزه، روباه تُربَک، روس اَنگروه، روس اَنگُرده، سَکَنگور، سَگَنگور، سَگ اَنگور، روپاس، بارَج، پارَج، اَورَنج، عِنَبُ الثَعلَب، لَما، ثَلِثان، تاجریزی پیچ
اولنج
فرهنگ فارسی عمید

قولاج

قولاج
ترکی اندازه ای است برابر با درازی هر دودست باز بازه (باغ تازی گشته) که درژرفاسنجی دریا به کاربرند و برابراست باشش گام در پهنا، کمان کشیدن به زه
فرهنگ لغت هوشیار

کولنج

کولنج
بر وزن و معنی قولنج باشد و آن بادی است که به سبب آن شکم و پهلو درد کند و بیم هلاک باشد و قولنج معرف کولنج است
فرهنگ لغت هوشیار