- قالتاق
- ترکی زین زین اسپ زین اسب
معنی قالتاق - جستجوی لغت در جدول جو
- قالتاق
- زین اسب، آدم هفت خط و شارلاتان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی زینگر کسی که زین ها را تعمیر کند سراج
درگیری ستیزه
ترکی در ترکی به کلاهی گفته می شود که پشم آن باز نشده باشد: وستول (گویش گیلکی) خودک در خودرو کلاه ترکان از پوست که پشم آن را باز نکرده باشند، کاسه ایست فلزی که معمولا از ورشو است و آن را در وسط چرخ اتومبیل روی مهره های وصل کننده چرخ ببدنه ماشین نصب کنند. یا دور قالپاق. نواریست معمولا از ورشو یا پلاستیک در حاشیه خارجی قالپاق نصب کنند
کاسه ای فلزی که در وسط چرخ اتومبیل روی مهره ها وصل می شود، کلاه ترکان از پوست که پشم آن را باز نکرده باشند
صفحۀ فلزی گرد که در چرخ اتومبیل بر روی پیچ و مهره های چرخ نصب می کنند، کلاه پوستی
آن قسمت از زین اسب که از چوب ساخته می شود، چوب بندی زین اسب
ترکی چوب زین بخشی از زین اسب که از چوب سازند چوب زین
ترکی کلاه، برگستوان کلاه فرجی، برگستوان
ترکی مرداب آبگند ترکی مرداب
چسبیدن چیزی به چیزی
برچسبیدن دوسانیدن التزاق و التساق و التصاص هر چهار دارای آرش یگانه اند
چسبیدن
پیوستن به کسی
نمناکی چسبناکی
دوستی ناب
ملحق شدن، به کسی پیوستن
جمع واژۀ قانته، فرمان برنده، فرمان بردار، مطیع و متواضع به خداوند، نمازخوان
ترکی چنگل نشپیل چنگلی فلزی و نوک تیز که بر سر دام ماهی نصب کنند
قانته
باطلاق، پهنه زمینی که به علت نداشتن راه زه کشی، رطوبت در آن اشباع شده، به حالت سست و اسفنجی در آمده، گاه تمام یا بخشی از آن را آب فراگرفته، یا گیاهانی بر آن روییده است
چنگکی فلزی و نوک تیز که بر سر دام ماهی نصب کنند
بغلطاق، برای مثال به مشگین سنبلت بالای لاله / به سیمین سوسنت زیر بغلتاق (مجد همگر - لغتنامه - بغلتاق)
زمین پرگل و لای که عبور از آن دشوار است، آبگند، لجن زار، مرداب
بازرگان سوداگر
پیوست
رومی هلیمو بیخ گیاهان است دارویی حلیمو و آن بیخ نباتی است که بعربی حماض جبلی خوانند
بنده ای را رها وآزاد کردن
ناآرامی بی آرام کردن، جنبانیدن بی آرام کردن آرام بودن، جنبانیدن
دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند