جدول جو
جدول جو

معنی قاقزه - جستجوی لغت در جدول جو

قاقزه
(قُزْ زَ)
شیشۀ شراب. ظرف شراب. (جوالیقی ج 1 ص 273). مشربه. (قاموس). قدح. (قاموس). قازوزه. رجوع به قازوزه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاقله
تصویر قاقله
هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، هال، خیربوا، هیل، لاچی، شوشمیر
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
شیشۀ شراب. رجوع به قازوزه شود
لغت نامه دهخدا
(قُ لَ)
به یونانی قطیداوس و به سریانی شرفیون و شوشما و به فرنگی کرده موم و به فارسی هیل و به عربی هال و به هندی الایچی نامند، و آن از جملۀ افادیۀ عطریه است و ثمری است هندی و دو نوع میباشد کبیرو صغیر، کبیر را قاقلۀ کبار نامند و صغیر را قاقله صغار. (مخزن الادویه). و آن بار درختی است که از آن نانخورش سازند و آن را سایه پرورد هم میگویند و بعضی گویند چیزی است مانند تخم سپندان، دور غلات میباشد. (آنندراج). رجوع به قاقلۀ صغار و قاقلۀ کبار شود
رجوع به قاقله شود
لغت نامه دهخدا
(قُ لَ)
نام شهری بپادشاهی جاوه و عود. قاقلی منسوب بدان جا است و فیل در آنجا بسیارباشد و عود قاقلی را در آنجا بجای هیمه سوزند و با تجار یک فیل بار آن به جامه ای مبادله کنند و جامه ای از پنبه در قاقله گرانتر از جامۀ ابریشمی است. رجوع به ترجمه فارسی ابن بطوطه ص 654 و 655 و 656 شود
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ زَ)
مؤنث قهقز. سیاه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قهقز شود، شتر بزرگ گرامی نژاد. ج، قهقزات. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قهقزات شود
لغت نامه دهخدا
بقول اسدی نام جزیره ای است که گرشاسب آنگاه که به جنگ شاه لاقطه رفته بود بدانجا رسید:
فتادند روز دهم یکسره
به خرم گهی نام او قاقره.
(گرشاسب نامه ص 279).
و رجوع به ص 283 و 284 همان کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(فِ زَ)
مؤنث قافز. جهنده. (منتهی الارب) : خیل قافزه، اسبان تیزرو که وقت دویدن برجهند. (منتهی الارب) (آنندراج). خیل قوافز نیز گویند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
عنان دراز و بلند جهه کشیدن اسب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُزز)
کوزه های بزرگ. (منتهی الارب). رجوع به قاقزه و قازوزه شود
لغت نامه دهخدا
لاچی الاچی سایه پر ورد در برخی از واژه نامه ها قاقله را هل یا هیل دانسته اند در برهان این دانه گیاهی همگون با هل است ولی بزرگ تر از آن هل. یا قاقله صغار. هل معمولی. یا قاقله کبار. هل سیلانی
فرهنگ لغت هوشیار