جدول جو
جدول جو

معنی قاقالو - جستجوی لغت در جدول جو

قاقالو
دهی جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، در 14هزارگزی جنوب خداآفرین و 24هزارگزی شوسۀ اهر - کلیبر واقع و موقع جغرافیائی آن کوهستانی و گرمسیر و مالاریائی است، 79 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرقاول
تصویر قرقاول
پرنده ای حلال گوشت که بیشتر در سواحل دریای خزر پیدا می شود، نر آن دم دراز و پرهای خوش رنگ و زیبا دارد، مادۀ آن کوچک تر و دمش کوتاه است، در جنگل ها و مزارع به سر می برد، مادۀ آن لانۀ خود را روی زمین درست می کند و ده تخم می گذارد و ۲۴ روز روی تخم ها می خوابد تا جوجه هایش از تخم بیرون آیند، تورنگ، چور، تذرو، خروس صحرایی، تدرج
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان دیزجرود بخش عجب شیر شهرستان مراغه، واقع در پنج هزارگزی شمال باختری عجب شیر و هزاروپانصدگزی جنوب شوسۀ بندر دانالو بمراغه، جلگه است و گرمسیر و مالاریائی دارای 797 سکنه، آب آن از قلعه چای و چاه و محصول آنجا غلات و بادام و شغل مردم آن زراعت و راه آنجا مالروست و در دوهزارگزی خاور قریه یک بندر کشتی رانی بنام بندر دانالو میباشد و بوسیله کشتی به ارومیه و شرفخانه مربوط است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)، نام بندری است کنار دریاچۀ ارومیه در دوهزارگزی قریۀ دانالو، نام محلی کنار راه تازه کند به بندر دانالو میان آغچه اوباو بندر دانالو در 6000 گزی تازه کند، نام دهی در 651هزارگزی تهران، میان خضرلو و قارقابازار و در 69هزارگزی شرفخانه و آنجا ایستگاه ترن است
لغت نامه دهخدا
سکتو، قصبه ای است در سودان و در کنار نهری که به رود خانه نیجر میریزد و دو مسجد بزرگ و یک کاخ مخصوص حکمران دارد، این قصبه در اوایل قرن سیزدهم هجری بدست عثمان ذلفود رئیس قبیلۀ فلانه که حکومتی تشکیل داده بود احداث شد و پایتخت قرار گرفت، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
سفال شکسته، تیله، (در لهجۀ قزوین)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی از دهستان سربند بخش سربند شهرستان اراک که در 27 هزارگزی راه عمومی واقعاست. جایی کوهستانی، سردسیر و دارای 199 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و چشمه تأمین میشود و محصول عمده اش غلات و انگور و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قره لز بخش میاندوآب شهرستان مراغه، در 36هزارگزی جنوب خاوری میاندوآب و 4هزارگزی باختر راه ارابه رو میاندوآب به شاهین دژ قرار گرفته است، زمین آن جلگه هوای آن معتدل مالاریائی است، 310 تن سکنه دارد، آب آن از زرینه رود، محصول آن غلات و توتون و چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سِ مُ)
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیّه. در 27هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه و 6500گزی جنوب باختری شوسۀ مهاباد و در دره واقع و هوای آن معتدل سالم است. 2530 تن سکنه دارد. آب آن از درین قلعه، محصول آن غلات، توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دِ مَ)
دهی است جزء دهستان مشگین خاوری بخش مرکزی شهرستان اهر در 31500گزی شمال خاوری خیاو و 7500گزی شوسۀ خیاو اردبیل و در جلگه واقع است. هوای آن معتدل است. 137 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه قره سو و محصولات آن غلات و حبوبات و پنبه و برنج و انگور و به و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
چاغاله. چغاله. بادام با پوست سبز نارس، اخکوک، بعضی میوه های سبز و نارس، چون بادام و زردآلو و شفتالو ولی بیشتر در بادام گفته میشود و گاه کلمه بادام را نیز بر آن افزایند و ’چاقاله بادام’ گویند و رجوع به اخکوک و چاغاله و چغاله شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
ده کوچکی است از دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان. در چهل هزارگزی جنوب باختری قیدار واقع است. موقعیت جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. 45 تن سکنه دارد. آب آن از زه آب رود خانه حسام آباد و محصولات آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ارس کنار بخش پلدشت شهرستان ماکو، در 9هزارگزی جنوب خاوری پلدشت و 6هزارگزی خاور راه ارابه رو پناه کندی به پلدشت، زمین آن جلگه شن زار، هوای آن گرم و مالاریائی است، 550 تن سکنه دارد، مذهب آنان شیعه و زبانشان ترکی است، آب آن از رود خانه زنگمار و محصول آن غلات و پنبه و کنجد و کرچک و زیره و برنج و شغل اهالی آن زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد و میتوان اتومبیل برد، در دو محل به فاصله 4هزارگز به نام قارقالوق بالا و پائین مشهور است، سکنه قارقالوق پائین 250نفر میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 345)
لغت نامه دهخدا
اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران است که در قشلاق شیخ حیدر، کلدسور دلیور و دباغ، و ییلاق کوههای اطراف کردستان سکنی دارند و شعبه ای از ایل گلباغی هستند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 59)
لغت نامه دهخدا
بلوط، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نام درختی است. (نزهه القلوب). رجوع به قاقله شود
لغت نامه دهخدا
(قَ وَ / وُ)
جانوری است سیاه رنگ که پر آن را پادشاهان ایران بر تاج نصب کنند. گویند تذرو است، و آن خروس صحرائی است. (آنندراج). مرغی جنگلی که تذرو و تورنگ نیزگویند. (ناظم الاطباء). تدرج. (المنجد) :
صبامیرساند ز دراج جام
به قرقاول شیشه هر دم سلام.
ملاطغرا (از آنندراج).
میرسد چون نوبهار از صید رنگ عاشقان
بال قرقاول به سر از دستۀ گل میزند.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان برگشلو بخش حومه شهرستان ارومیه در یازده هزارگزی خاور ارومیه و پانصدگزی جنوب شوسۀ گلخانه به ارومیه واقع و جلگه ای است معتدل مالاریائی و سکنۀ آن 250 تن است، آب آن از شهری چای و محصول آنجا غلات، انگور، توتون، چغندر، حبوبات، شغل اهالی زراعت است راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
نام محلی در حوالی اردبیل. طایفۀ شیخ لو قدیم در شیخ لی لندر و باقرلو سکنی دارند. (از جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 144)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه - شهرستان ماکو، 14 هزارگزی خاور سیه چشمه و 4500 گزی شمال شوسۀ قره ضیاءالدین به سیه چشمه، جلگه، معتدل سالم، سکنۀ آن 443 تن، شیعه، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی زنان جاجیم بافی است راه ارابه رو دارد و در تابستان میتوان اتومبیل برد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
چاق، فربه، پرگوشت، گوشتالو، چاق و چله، خپله، گرد و قنبلی، چاق و چقل
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 28 هزارگزی جنوب باختری فریمان و 6 هزارگزی شمال باختری مالرو عمومی فریمان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنه 180 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
فرانسوی مند ماهی (مند عنبر) پستاندار یست عظیم و دریازی از راسته قطاس ها (آب بازان) که گوشتخوار است. شکل ظاهری این پستاندار عظیم الجثه بشکل بال (بالن) است که آن نیز از پستانداران این راسته میباشد. بطور کلی میتوانیم بگوییم که شکل ظاهری کلیه پستانداران این راسته بشکل ماهی است. این پستاندار در همه اقیانوسها مشاهده میشود. طول بدن حیوان به بیست متر میرسد. 3، 1 از طول بدن حیوان سر حیوان را تشکیل میدهد و دهان جانور نسبه بزرگ و در سطح شکمی سر قرار دارد و دارای شکاف دهانی افقی است. دندانها فقط در فک تحتانی واقعند. شکل جمجمه بصندوق مربع مستطیل شکلی شبیه است که دارای مقاومت و نیروی بسیار زیاد در سمت جبهه میاشد. این حیوان میتواند با حمله و ضربات پیشانی قایقها و کشتیهای کوچک را باسانی غرق کند. تعداد دندانهای وی بین 40 تا 50 عدد است که مخروطی شکلند و در فرو رفتگیهای فک بالا در موقع بستن دهان واقع میشوند (در فک بالا دندان موجود نیست)، اندامهای جلوی تبدیل بباله های شنای کوتاهی شده اند. باله شنای دمی دو قسمتی و کاملا قوی است. حس بینایی وی قوی و حس شنواییش متوسط است. از مدار 60 درجه ببالا ندره در دریاها دیده میشود و بنابراین در دریاهای قطبی کم است و بیشتر در دریاهای گرم و معتدل زندگی میکند. حرکتش در آب کاملا سریع است و در موقع شنا سرش را از آب خارج نگاه میدارد. در حدود 20 تا 25 دقیقه بدون تنفس میتواند زیر آب بماند. این جانور از نرم تنان تغذیه میکند و مخصوصا به ماهی مرکب که یکی از سر پاییان است علاقمند میباشد. ماده مترشح سیاه رنگی از ماهیان مرکب که مورد تغذیه این جانور واقع میشوند در دستگاه گوارش وی تبدیل بماده بسیار خوشبویی میگردد که بنام عنبر خوانده میشود و چون این ماده بشکل مدفوع منجمد شده خاکستری رنگی از حیوان دفع میشود در سواحلی که جانور مذکور وجود دارد عنبرها را جمع آوری و به عطر سازان میفروشند و بعلاوه در موقع شکار این حیوان از داخل روده هایش مقادیر زیادی (در حدود چند کیلو) عنبر بدست میاورند ماهی عنبر. توضیح عنبر حاصل از کاشالو را چون خاکستری رنگ است بنام عنبر خاکستری نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوقالس
تصویر قوقالس
قوقلارس بنگرید به قوقلارس
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است گرگاول ک تتر تیرنگ (گویش مازندرانی) تورنگ (گویش گیلکی) تورنگ (گویش گیلکی) ترنگ پرنده ایست از راسته ماکیان که جثه ای باندازه مرغ خانگی دارد. جنس نر این پرنده که بنام خروس جنگلی یا خروس کوهی نیز نامیده می شود شباهت کاملی به مرغ خانگی دارد. با این تفاوت که بجای تاج گوشتی برروی سرش دارای پرهای کاکل مانندی است. بعلاوه پرهای دمش نیز از خروس خانگی کمتر است و در عوض تعدادی از این پرها (خصوصا یک زوج از آنها) بسیار طویل می شود و شکل آنها نیز مستقیم است و طول آنها گاهی تا 2 متر هم می رسد پرهای جنس نر رنگ آمیزیی زیباو درخشان دارد و مخلوطی از زرد طلایی و سبز و قهوه یی و دارای جلای فلزی است ولی پرهای جنس ماده تیره تر و درخشندگی کمتری دارد. جنس ماده از نر آن کوچکتر است. خوراک قرقاولان دانه های نباتات و توتها و حشرات مختلف است. جفتگیری آنها معمولا در اوایل بهار صورت می گیرد و جنس ماده برای خود در زمین لانه می سازد و 10 تخم می گذارد و 24 روز روی آنها می خوابد تا جوجه ها از تخم خارج شوند. وطن اصلی قرقاول سواحل بحر خزر است و مخصوصا در مازندران فراوان می باشد ولی به علت شکار بسیار تعداد این پرنده زیبا امروزه کم شده و نسلش بانقراض تهدید می شود تذرو تذرج تدرج ترنگ تورنگ خروس صحرایی خروس کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقالیا
تصویر قاقالیا
یونانی تازی گشته بنگرید به ککالیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقالیس
تصویر قاقالیس
یونانی تازی گشته ک تخم گزر دشتی تخم گز بری که همان تخم شقاقل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاقالو
تصویر چاقالو
گوشتالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چا قالو
تصویر چا قالو
فربه چاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادالو
تصویر بادالو
متورم ورم کرده باد کرده پف کرده: چشمهای باد آلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقالی
تصویر باقالی
یونانی کالوسک با سمر غول کوشک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقاله
تصویر قاقاله
یا قاقاله خشکه. شخصی بسیار لاغر و نزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقوله
تصویر قاقوله
هل. یا قاقله صغار. هل معمولی. یا قاقله کبار. هل سیلانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرقاول
تصویر قرقاول
((قَ وُ))
تذرو، خروس کوهی، تورنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاقاله
تصویر قاقاله
((لَ یا لِ))
شخصی بسیار لاغر و نزار
فرهنگ فارسی معین
بسیار چاق، فربه گوشتالو، مسمن
فرهنگ واژه مترادف متضاد