جدول جو
جدول جو

معنی قاعدگی - جستجوی لغت در جدول جو

قاعدگی
ماهانه
تصویری از قاعدگی
تصویر قاعدگی
فرهنگ واژه فارسی سره
قاعدگی
بی نمازی، عذر شدن، حیض
تصویری از قاعدگی
تصویر قاعدگی
فرهنگ لغت هوشیار
قاعدگی
((عِ دَ یا دِ))
حیض، عادت ماهانه زنان
تصویری از قاعدگی
تصویر قاعدگی
فرهنگ فارسی معین
قاعدگی
در علم زیست شناسی جریان خون از رحم در زن غیر حامله و برخی پستانداران ماده که هر ۲۸ روز یک بار به مدت ۵ تا ۷ روز طول می کشد، رگل، عذر، خون ریزی ماهیانه، پریود، دشتانی، حیض، عادت ماهیانه، عادت، خون ریزی ماهانه، عادت ماهانه
تصویری از قاعدگی
تصویر قاعدگی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیقاعدگی
تصویر بیقاعدگی
بیقاعده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاعدی
تصویر قاعدی
بلخچی (قلیائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاعدگی زن
تصویر قاعدگی زن
ورتکی دشتانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راندگی
تصویر راندگی
دور گردیده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماندگی
تصویر ماندگی
خستگی، خسته بودن، جراحت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وازدگی
تصویر وازدگی
واخورده، رد شده، مردود، یکه خورده، سرگشته
فرهنگ فارسی عمید
کاروان راهی منسوب به قافله آنان که در قافله هستند: از که پرسند جز از مردم نیک و بد دهر چون بر این قافلگی مردم سالارو سراست. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاعدین
تصویر قاعدین
جمع قاعده، سترون ها، نبلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاعدتا
تصویر قاعدتا
روندی به روند، به خودی خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابلگی
تصویر قابلگی
مامائی، ماماگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماندگی
تصویر ماندگی
تعب و ناتوانی و خستگی، کوفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وازدگی
تصویر وازدگی
وازده بودن حالت وازده واخوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وازدگی
تصویر وازدگی
((زَ دِ))
یأس، سرخوردگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاعده
تصویر قاعده
هنجار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بادگی
تصویر بادگی
بادگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
ساده بودن، عاری بودن از نقش و نگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاعدی
تصویر صاعدی
منسوب به صعده: گور خری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادگی
تصویر مادگی
مقابل نری، ماده بودن، در علم زیست شناسی اندام مادۀ گل که شامل تخمدان و تخمک هاست، سوراخ جلو لباس که دگمه در آن جا می گیرد، جادگمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
ساده و بی پیرایه بودن، بی آلایش بودن، کنایه از ساده دلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاعده
تصویر قاعده
اصل، بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قادسی
تصویر قادسی
منسوب به قادسیه
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده توانایی چیرگی، هریک از پیروان عبد القادر گیلانی، جامه چسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاصدی
تصویر قاصدی
نامه رسان
فرهنگ لغت هوشیار
کلات نشین، کلاتبان، کلاتمان سربازی که در قلعه اقامت دارد، جمع قلعگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادگی
تصویر مادگی
مقابل نری، ماده بودن، سوراخ جلو لباس که تکمه در آن جای میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
((دَ یا دِ))
بدون نقش و نگار، خالص و بی غش، ساده لوحی 4- همواری، صافی، آسانی، سهولت، بدون زینت و زیور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاعده
تصویر قاعده
((عِ دَ یا دِ))
مؤنث قاعد، پایه، اساس، جمع قواعد، زنی که دیگر حیض نشود و بچه نزاید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مادگی
تصویر مادگی
((دِ))
جای دکمه، آن بخشی از گیاه که ماده گل را تشکیل می دهد، عضو تولیدمثل در جنس ماده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاعده
تصویر قاعده
روش، شیوه، قانون
در علم زیست شناسی ویژگی زنی که در دوران قاعدگی است
بنیان، اساس، پایه، اصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سادگی
تصویر سادگی
Artlessness, Blandness, Naive, Plainness, Simplicity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
простота , наивный , заурядность
دیکشنری فارسی به روسی