خشکسالی که زیان رساند و رندد و پوست برد هر چیزی را، بدفال، نامبارک، بدفالی، اسب در میدان که از پس همه آید، (منتهی الارب)، اسب یازدهم، (شرح نصاب از آنندراج)، اسب دهم از ده اسب که پس همه اسبان دود و آن را فسکل نیز گویند، (منتخب از آنندراج)، اسب که سپس اسبان رهان در تک آن چیزی باقی باشد، (منتهی الارب)
خشکسالی که زیان رساند و رندد و پوست برد هر چیزی را، بدفال، نامبارک، بدفالی، اسب در میدان که از پس همه آید، (منتهی الارب)، اسب یازدهم، (شرح نصاب از آنندراج)، اسب دهم از ده اسب که پس همه اسبان دود و آن را فسکل نیز گویند، (منتخب از آنندراج)، اسب که سپس اسبان رهان در تک آن چیزی باقی باشد، (منتهی الارب)
نام موضعی است بر دجله، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، و آن نهری است مجاور قادسیه که گویا از دجله بریده شده است و این نهر پیش از بنای سامرا در آن سرزمین به امر هارون الرشید عباسی جاری گردید و به امر وی بر دهانۀ آن کاخی بنا کردند و آن را ابوالجند (پدر قشون) نامیدند زیرا آن قصر کنار نهری ساخته شده بود که ازآن نهر زمین های بسیار کشت و زرع میشد و آزوقۀ لشکریان از آن تأمین میگردید، (معجم البلدان ج 7 ص 14)
نام موضعی است بر دجله، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، و آن نهری است مجاور قادسیه که گویا از دجله بریده شده است و این نهر پیش از بنای سامرا در آن سرزمین به امر هارون الرشید عباسی جاری گردید و به امر وی بر دهانۀ آن کاخی بنا کردند و آن را ابوالجند (پدر قشون) نامیدند زیرا آن قصر کنار نهری ساخته شده بود که ازآن نهر زمین های بسیار کشت و زرع میشد و آزوقۀ لشکریان از آن تأمین میگردید، (معجم البلدان ج 7 ص 14)
مخارجۀ عمارت، ناودانی را نیز گفته اند که بر کناره های بام سازند تا آب باران در آن سیلان کند، و بجای لام کاف هم بنظر آمده است، (برهان)، و در کتاب السامی فی الاسامی در باب الفاظ ابنیه و امکنه ’طنف’ را قابول (با بای موحده) نوشته، (السامی چ تهران ص 106)، و در مصباح المنیر آمده ’القابول، الساباط هکذا استعمله الغزالی و تبعه الرافعی و لم اظفر بنقل فیه’ و در کتب لغت دیگر از قوامیس عربی نیامده، ظاهراً لغت فارسی است، (فرهنگ نظام) (از پاورقی برهان چ معین)، و رجوع به قابول شود
مخارجۀ عمارت، ناودانی را نیز گفته اند که بر کناره های بام سازند تا آب باران در آن سیلان کند، و بجای لام کاف هم بنظر آمده است، (برهان)، و در کتاب السامی فی الاسامی در باب الفاظ ابنیه و امکنه ’طنف’ را قابول (با بای موحده) نوشته، (السامی چ تهران ص 106)، و در مصباح المنیر آمده ’القابول، الساباط هکذا استعمله الغزالی و تبعه الرافعی و لم اظفر بنقل فیه’ و در کتب لغت دیگر از قوامیس عربی نیامده، ظاهراً لغت فارسی است، (فرهنگ نظام) (از پاورقی برهان چ معین)، و رجوع به قابول شود
گوینده. (منتهی الارب). سخنگو. گفتگوکننده: لیک من اینک پریشان می تنم قائل این سامع این نک منم. (مثنوی). نام تو میرفت و عارفان بشنیدند هر دو برقص آمدند سامع و قائل. سعدی. ، تسلیم شده. (فرهنگ نظام) ، اقرارکننده بر گناه و جنایت خود. (ناظم الاطباء) ، نیم روزان خسبنده. (منتهی الارب) ، معتقد بر چیزی. (ناظم الاطباء). ج، قائلین
گوینده. (منتهی الارب). سخنگو. گفتگوکننده: لیک من اینک پریشان می تنم قائل این سامع این نک منم. (مثنوی). نام تو میرفت و عارفان بشنیدند هر دو برقص آمدند سامع و قائل. سعدی. ، تسلیم شده. (فرهنگ نظام) ، اقرارکننده بر گناه و جنایت خود. (ناظم الاطباء) ، نیم روزان خسبنده. (منتهی الارب) ، معتقد بر چیزی. (ناظم الاطباء). ج، قائلین
دوم پاله ئولوگ (در حدود 1348- 1425 میلادی) او از خانواده معروف پاله ئولوگ بیزانس است که از سال 1391 تا 1425م. امپراتور بیزانس بود و با سلطان ترک جنگید و بالاخره به پرداخت خراج به او گردن نهاد. (از لاروس) اول کبیر. او را نیکبخت هم گفته اند. وی در سال 1469م. در ’الکوشت’ متولد شد و از سال 1495 تا 1521 (سال درگذشتش) پادشاه پرتقال بود. وی یکی از استعمارگران وتصاحب کنندگان سرزمینهای ملل دیگر بود. (از لاروس) پیر-لوئی. سیاستمدار فرانسوی (1751-1793) و از نمایندگان عمومی کمون پاری-س بود. وی با اعدام لوئی شانزدهم مخالفت کردو به همین علت با گیوتین اعدام گردید. (از لاروس) دوم. وی در سال 1889م. در لیسبون متولد شد و از سال 1908 تا 1910م. پادشاه پرتقال بود و بر اثر انقلاب از پادشاهی خلع گردید و در سال 1932 درگذشت. (از لاروس)
دوم پاله ئولوگ (در حدود 1348- 1425 میلادی) او از خانواده معروف پاله ئولوگ بیزانس است که از سال 1391 تا 1425م. امپراتور بیزانس بود و با سلطان ترک جنگید و بالاخره به پرداخت خراج به او گردن نهاد. (از لاروس) اول کبیر. او را نیکبخت هم گفته اند. وی در سال 1469م. در ’الکوشت’ متولد شد و از سال 1495 تا 1521 (سال درگذشتش) پادشاه پرتقال بود. وی یکی از استعمارگران وتصاحب کنندگان سرزمینهای ملل دیگر بود. (از لاروس) پیر-لوئی. سیاستمدار فرانسوی (1751-1793) و از نمایندگان عمومی کمون پاری-س بود. وی با اعدام لوئی شانزدهم مخالفت کردو به همین علت با گیوتین اعدام گردید. (از لاروس) دوم. وی در سال 1889م. در لیسبون متولد شد و از سال 1908 تا 1910م. پادشاه پرتقال بود و بر اثر انقلاب از پادشاهی خلع گردید و در سال 1932 درگذشت. (از لاروس)
نشویل. نشول. یکی از شهرهای آمریکا و مرکز ایالت تنسی است. در 930هزارگزی جنوب غربی واشنگتن، بر کنار رود ’کمبرلند’از شعبات رود ’اهیو’ واقع است. این شهر 174300 تن جمعیت دارد. در جنگهای داخلی آمریکا هواداران اتحاد به سال 1863م. در این شهر شکست خوردند. صنایع فلزسازی، بافندگی و تولید مواد غذائی ناشویل بااهمیت است
نَشویل. نَشوِل. یکی از شهرهای آمریکا و مرکز ایالت تنسی است. در 930هزارگزی جنوب غربی واشنگتن، بر کنار رود ’کمبرلند’از شعبات رود ’اهیو’ واقع است. این شهر 174300 تن جمعیت دارد. در جنگهای داخلی آمریکا هواداران اتحاد به سال 1863م. در این شهر شکست خوردند. صنایع فلزسازی، بافندگی و تولید مواد غذائی ناشویل بااهمیت است
تأنیث قاشور. خشکسالی که زیان رساند و رندد و پوست برد هر چیزی را. (منتهی الارب) ، بدفال، نامبارک، اسب که در میدان از پس همه اسبان آید. (آنندراج). رجوع به قاشور شود
تأنیث قاشور. خشکسالی که زیان رساند و رندد و پوست برد هر چیزی را. (منتهی الارب) ، بدفال، نامبارک، اسب که در میدان از پس همه اسبان آید. (آنندراج). رجوع به قاشور شود
این واژه در سه ساختار در برهان قاطع آمده و پارسی دانسته شده: غاپول غابول غابوک ناودان، پالانه ستاوند مخارجه عمارت، ناوادانی که بر کناره های بام سازند تا آب باران در آن جمع آید
این واژه در سه ساختار در برهان قاطع آمده و پارسی دانسته شده: غاپول غابول غابوک ناودان، پالانه ستاوند مخارجه عمارت، ناوادانی که بر کناره های بام سازند تا آب باران در آن جمع آید