جدول جو
جدول جو

معنی قارسک - جستجوی لغت در جدول جو

قارسک
از وسایل بافندگی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پارسک
تصویر پارسک
واحد اندازه گیری فواصل کیهانی، برابر با حدود ۲۶/۳ سال نوری
فرهنگ فارسی عمید
کبر است، (فهرست مخزن الادویه)، مصحف ’قرسیون’ است، (دزی ج 2 ص 326)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
سرمای سخت و فسرده. (منتهی الارب). سرمای سخت. (آنندراج). اصبح الیوم الماء قارساً، ای جامداً. (ناظم الاطباء) ، دیرینه از هرچیز. (منتهی الارب). قدیم و دیرینه از هر چیزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قارس
تصویر قارس
آب فسرده یخ، زمهریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گارسک
تصویر گارسک
((سَ))
دانه های ریز و سفت که در برنج و گندم می روید
فرهنگ فارسی معین
محکم، سفت قرص
فرهنگ گویش مازندرانی