جدول جو
جدول جو

معنی قادیکلا - جستجوی لغت در جدول جو

قادیکلا
(کَ)
دهی است از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی، در 2500گزی شمال زیرآب و یکهزارگزی راه آهن و شوسۀ شاهی تهران و در سرزمین کوهستانی واقع و هوای آن معتدل مرطوب و مالاریائی است و دارای 1340 تن سکنه میباشد. آب آن از چشمه و رود خانه تالار و محصول آن برنج و غلات و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و کارگری در معدن زغال سنگ زیرآب و صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی است. راه مالرو دارد. در تابستان گله داران به ییلاقات دلوپی میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
قادیکلا
از توابع جلال ازرک جنوبی بابل، از توابع نوکنده ی علی آباد.، از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رادیکال
تصویر رادیکال
بنیان، ریشه و اصل کلمه، در ریاضیات علامت جذر و کعب، در علوم سیاسی طرف دار اصلاحات اساسی در امور کشور برای آسایش مردم
فرهنگ فارسی عمید
جبال قالیقلا که در قالیقلا قرار دارد و آب ارس که از جنوب بشمال میرود، از کوههای قالیقلا و ارزن الروم برمیخیزد، (نزههالقلوب ج 3 ص 212)، آب کراران از کوههای قالیقلا برمیخیزد و در ولایت گرجستان در میان شهر تفلیس گذشته به اران میرسد، (نزههالقلوب ج 3 ص 218)، میان این شهر تا تفلیس سی فرسنگ فاصله است
لغت نامه دهخدا
(تُلْ حُ بَ)
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی. در 7000گزی شمال خاوری شاهی و دوهزارگزی خاور شوسۀ شاهی به ساری و در دامنه واقع و هوای آن معتدل و مرطوب است. 1100 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و آب بندان تأمین میشود. محصولات آن غلات، پنبه، توتون، ابریشم و کنجد و شغل اهالی زراعت و کارگری در کارخانجات و صنایع دستی زنان پارچه و کرباس بافی است. دبستان و راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل. در 10000گزی باختر بابل و در دشت واقع و هوای آن معتدل مرطوب و مالاریائی است. 170تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه کاری و محصول آن برنج و صیفی و کنف و مختصر غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان درکاسعیده بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری. در 18000گزی شمال باختری کیاسر و کنار راه عمومی کیاسر به ساری واقع و موقعیت جغرافیائی آن کوهستانی جنگلی و هوای آن معتدل و مرطوب ومالاریائی است. 320 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رود خانه گرم آب و محصولات آن غلات و برنج و ارزن و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان شال و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری. در 15هزارگزی شمال ساری و کنار رود تجن در میان دشت واقع و هوای آن معتدل و مرطوب مالاریائی است، 450 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه تجن و محصولات آن برنج و غلات و پنبه و صیفی و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ اَ رِ طِ)
دهی است از دهستان نوکندکا بخش مرکزی شهرستان شاهی. در 8000گزی شمال شاهی کنار شوسۀ شاهی به جویبار واقع است. آب آن از رودخانه تالار و چاه و محصولات آن برنج و غلات و کنجد و پنبه و صیفی و شغل اهالی زراعت است. تپه ای از آثار قدیم دارد که در نتیجۀ کاوشی آثار ابنیه از قبیل آجر و سوفال وغیره مشاهده شده. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دوم، یکی از خانان کریمه و پسر دولتگرای خان است. وی درزمان خانی برادر ارشدش محمدگرای، با او به محاربۀ ایران رفته و در موقع عودت خان مشارالیه ثبات قدم نمود و از عثمان پاشا جدا نگردید و در نتیجه ایرانیان وی را در اثنای جنگ اسیر کردند. و او پس از هفت سال اسارت بفرار موفق گردید و از حسن اتفاق بمحض ورود به کشور، برادر دیگرش اسلام گرای خان درگذشت و به سال 996 هجری قمری به خانی کریمه برگماشتند. پس برادرش فتح گرای را به منصب قالغائی و برادر دیگر او بخت گرای پسر عادل گرای را به منصب نورالدینی منصوب ساخت بعدها در زمان سلطان محمد ثالث در محاربۀ اکری بمناسبت ابراز لیاقت و دخالت صدراعظم سنان پاشا سردار لشکر تاتار قالغای فتح گرای به خانی کریمه تعیین گردید و صاحب ترجمه از کار حکمرانی منفصل شد و به سینوب عزیمت کرد، ولی متعاقباً سنان پاشا معزول و سلفش ابراهیم پاشا بصدارت منصوب گردید و در نتیجه غازی گرای دوباره به مقام خانی خود برگشت، و در خلال این احوال منصب قالغائی ونورالدینی را پیاپی عوض و بعضی افراد خاندانش را اعدام میکرد، و تکلفات جدید وضع و بموقع اجرا می گذارد و مردم از این کارها خشنود نبودند، لکن از طرف دیگر در محاربات واقعه لیاقت و شایستگی بسیار ابراز کرد ودر اثر خدمات سنجاق سلستره را بعنوان آرپه لق به وی توجیه نمودند، و بنام مخارج شخصی سی هزار دینار بدو تخصیص دادند. وی یک قلعۀ استوار با اموال غنائم به نام غازی کرمان بنا نهاد و بسال 6 هجری قمری در 55سالگی از مرض طاعون درگذشت و در شهر باغچه سرای در آرامگاه پدرش وی را به خاک سپردند. در دفعۀ اول هشت سال و ده ماه و در دفعۀ دوم یک سال و سه ماه یعنی رویهمرفته ده سال و یک ماه خانی کرده و مردی عالم و ادیب بود و در سه زبان ترکی و فارسی و عربی اشعار و منشآتی دارد. به علم هیأت و موسیقی هم انتساب داشته و در آن تألیفاتی بسیار دارد جرأت و جسارت وی به درجۀ اعلی بوده و با این وصف خونخواری و جاه طلبیش هم قابل انکار نیست. از اوست:
رایته میل ایدرز قامت دلجویرینه
طوغه دل باغلامشزکاکل خوشبویرینه.
(قاموس الاعلام ترکی).
غازی گرای خان تاتار پسر دولت گرای خان بن اسلام گرایخان بن دولت گرای خان نبیرۀ سنگلی گرای خان بوده و نسب این طایفه به چنگیزخان می پیوندد و در مملکت قرم که ملکی است در میانۀ روم و روس سالها پادشاهی کرده اند و دارالملک آنها باغچه سرای و آن نام شهری است که چون باتو خاتون ساخته آن را شیراز باتو خوانند وغالب این طبقه مسلمان و تابع سلاطین عثمان بوده اند وهمیشه به حمایت دولت عثمانی به محاربۀ سلاطین ایران می آمده اند وقتی غازی گرای گرفتار لشکر صفویه شده هفت سال در قلعۀ قهقهه محبوس بوده و این رباعی را در حبس گفته:
تا بوده غم و شادی حرمان بوده
زین گونه گذشته تا که دوران بوده
ما تجربه کردیم که در ملک شما
راحت همه در قلعه و زندان بوده.
(مجمع الفصحاء ج 1 ص 41).
غازی گرای دوم پسر دولت گرای اول از حکمرانان قرم است که از سال 996 تا 1002 و بار دوم از سال 1002 تا 1017 هجری قمری در آنجا حکومت داشته است. مؤلف تذکرۀ مجمع الخواص آرد (صص 19-20) : غازی گرای خان، از زمان چنگیز تاکنون چنین جوانی بر تخت سلطنت ننشسته است. در حقیقت کسی دیده نشده که مانند او جامع اوصاف کمال باشد. دلیریهایی که هنگام گرفتاری در دست لشکر قزلباش مانند رستم دستان و سام نریمان از خود نشان داده، محتاج بشرح و بیان نیست. در جود و کرم حاتم به پایۀ شاگردیش نمیرسید. در فن موسیقی مهارت دارد وبه اقسام ساز آشناست قلم اگر سالها بنویسد نمیتواندشرح اوصاف حمیدۀ او را به پایان برساند. رباعی ذیل را در ترجیح حبس قلعه بمنصب ناشایست خوب گفته است:
تا بوده غم و شادی و حرمان بوده
زین گونه گذشته تا که دوران بوده
ما تجربه کردیم که در ملک شما
راحت همه در قلعه و زندان بوده.
(مجمع الخواص ص 195)
لغت نامه دهخدا
بمعانی:
ریشه ای، اصلی، اساسی، (فرهنگ نفیسی)، در اصطلاح ریاضی عبارتست از ریشه عددی و علامت آن در ریاضی به این شکل aǼ n است، مثلا اگر بنویسیم aaǼ منظور آن است که عددی بدست آوریم که اگر آن را n بار در خود ضرب کنیم عدد a بدست آید، (دایره المعارف علمی انگلیس وانوستراند چ 2 ذیل کلمه رادیکال)، اعداد منفی دارای ریشه موهومی هستند، اگر عددمنطق مثبت A را برگزینیم و عدد منطق دیگری مثل a رانیز طوری پیدا کنیم که اگر آن را به توان (قوه) m (m عدد صحیح و مثبت) برسانیم مساوی A شود، a را ریشۀm ام عدد A نامیم و آنرا m
بوسیله aAǼ = a نمایش میدهیم و از آنجا m
نتیجه میشود که A =am یا aAǼ = a و می گویند a بتوان m مساوی A یا ریشه mام عدد A مساوی a می باشد، در موقعی که m مساوی 2 باشد از نوشتن آن در فرجۀ رادیکال صرف نظر کرده می نویسند aAǼ = a، (جبر و آنالیز تألیف دکتر مجتهدی از انتشارات دانشگاه تهران چ 1 ص 64)،
ودر کشورهای عرب زبان بصورت ذیل باشد:

رجوع به کتاب جبر و مقابله تألیف محمد بن موسی الخوارزمی چ مصر ص 23 شود، چنانکه گفته شد ریشه m ام عدد A عددی است مانند a که اگر بقوه m برسد حاصل مساوی A گردد
am = A
یا
m
a =aAǼ
m را نماینده یا شمار ریشگی گویند اما باید دانست ریشه زوج هر عدد مثبت دو عدد 4
قرینه است مانند 5 ی = 625Ǽو آن را اینطور میخوانند ریشه چهارم 625 برابر است با باضافه یا منهای 5 و اعداد منفی دارای ریشه زوج نیستند، (خلاصه ریاضیات بیرشک و انواری ص 49 چ اول)،
، در اصطلاح ریاضی نام شکلی است بصورت ذیل:

، معتقد به اصلاحات اساسی، (فرهنگ نفیسی)، در اصطلاح سیاست بویژه در فرانسه بر گروهی اطلاق شود که طرفدار اصلاحات اساسی هستند در برابر محافظه کاران و پیروان این مکتب را رادیکالیست خوانند و حزب رادیکال در فرانسه یکی از احزاب سیاسی آن کشور است
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان بنافت بخش دودانگۀ شهرستان ساری. واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری کهنه ده. کوهستانی، جنگلی معتدل. مرطوب. مالاریائی و دارای 730 تن سکنۀ مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا برنج و غلات و عسل. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی و راه آن مالرو است. برنج در دشت فریم زراعت مینمایند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان میانرود سفلی بخش نور شهرستان آمل. که در11 هزارگزی باختر آمل در دشت واقع است. هوایش معتدل و مرطوب است و دارای 60 تن سکنه میباشد. آبش از رود خانه ناپلارود و محصولش برنج و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهات فرح آباد. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 161)
لغت نامه دهخدا
کلمه فرانسوی به معنای ریشه ای، اصلی، در اصطلاح ریاضی عبارتست از ریشه عددی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیکال
تصویر رادیکال
ریشه ای، اساسی، طرف دار اصلاحات کامل در امور کشور، دراصطلاح ریاضی، علامت جذر و کعب، ریشه n ام یک عدد یا یک عبارت که با علامت ّنشان داده شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادیکال
تصویر رادیکال
ریشگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باریکلا
تصویر باریکلا
آفرین
فرهنگ واژه فارسی سره
اساسی، ریشه ای، ریشه
متضاد: توان، قوه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روستایی از دهستان پایین میان رود نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع جلال ازرک جنوبی شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لفور واقع در منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع علی آباد قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی