جدول جو
جدول جو

معنی قاحزات - جستجوی لغت در جدول جو

قاحزات
(حِ)
سختیهای زمانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قازان
تصویر قازان
(پسرانه)
پادشاه مغولی ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از احزاب
تصویر احزاب
حزب، سی و سومین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۳ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قانتات
تصویر قانتات
جمع واژۀ قانته، فرمان برنده، فرمان بردار، مطیع و متواضع به خداوند، نمازخوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاصرات
تصویر قاصرات
جمع واژۀ قاصر، کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احزان
تصویر احزان
حزن ها، اندوه ها، دلتنگی ها، جمع واژۀ حزن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
جمع واژۀ قابضه. چیزهائی که قبض کند و درهم کشد. ترنجیده کننده. (ناظم الاطباء). ادویۀ قابضه، چیزهای زمخت. (ناظم الاطباء) ، دنده ها. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
جمع واژۀ ناحره. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ نحیره. (منتهی الارب). رجوع به ناحره شود
لغت نامه دهخدا
(قُ / قِ)
ثغری (حدی) از نواحی قزوین که در آن تندبادهای سخت میوزد. طرماح گوید: یفج ﱡالریح فج ّ القاقزان. (معجم البلدان ج 7 ص 16). از بلوکات قزوین که در شمال غربی آن شهر واقعاست. قریۀ مهم آن قاقزان، مسکن ایل کاکاوند است
لغت نامه دهخدا
(صِ)
جمع واژۀ قاصره. رجوع به قاصره و قاصر شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ قائله
لغت نامه دهخدا
(نِ)
جمع واژۀ قانته:
کس نجوید می نشان از هفت زن
کامده است اندرقران زیشان صفات
برنخوانده خلق پنداری همی
مسلمات مؤمنات قانتات.
ناصرخسرو.
اشارت به آیۀ پنجم سورۀ تحریم میباشد. رجوع به قانت شود
لغت نامه دهخدا
تربانتین، (دزی ج 2 ص 296)، جوهرسقز، صمغ درخت کاج و صنوبر و در طب به کار میرود
لغت نامه دهخدا
(قَ زَ)
شمشیرهای منذر بن ماءالسماء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ)
جمع واژۀ قهقزه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قهقزه شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
جمع واژۀ ساحره. رجوع به ساحره شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
ناحیه ای است در فارس. در تاریخ گزیده آمده: در زمان او (ابوبکر بن سعد بن زنگی) ملک فارس رونق تمام گرفت و بسیار عمارات و خیرات کرد چون رباط مظفری ابرقوه... و مظفری حارک (؟) بر راه ساحلات. (تاریخ گزیده چ عکسی لندن ص 508). رجوع به ساحلی و ساحلیات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قارات
تصویر قارات
جمع قاره، کوههای کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قادات
تصویر قادات
جمع قاده، جمع قائد، سرداران لشکر کشان جمع قائد (قاید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحیات
تصویر صاحیات
شراب خالص و پاکیزه، سخن خالص و بی آمیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطنات
تصویر قاطنات
جمع قاطنه، ماندگاران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قاصره، کوتاهی کنندگان مونث قاصر، زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد، جمع قاسرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتات
تصویر احتات
اسپان تیزتگ اسپانا تیزرو
فرهنگ لغت هوشیار
جمع احوال که خود جمع حال است (و این از تصرف های ایرانیان است در لغت عرب) چگونگی ها سرگذشتها حالها و وضعها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احزاب
تصویر احزاب
جمع حزب، گروه ها، فوجها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احزان
تصویر احزان
جمع حزن، اندوه ومصیبت ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قابضه، گریشنگان جمع قابضه چیزهایی که قبض کند و در هم کشد ترنجیده کننده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانتات
تصویر قانتات
قانته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائنات
تصویر قائنات
از ریشه پارسی شهرستان کاین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائلات
تصویر قائلات
جمع قائله، سخنگویان نیمروزان خوابهای نیمروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قایلات
تصویر قایلات
جمع قایله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاهرات
تصویر قاهرات
جمع قاهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساحرات
تصویر ساحرات
مونث ساحر زن جادوگر جمع ساحرات سواحر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قام، رمن به شیوه تازی از واژه مغولی جادوگران، جمع قامه، برز ها بالا ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احزاب
تصویر احزاب
گروه ها
فرهنگ واژه فارسی سره