جدول جو
جدول جو

معنی قاح - جستجوی لغت در جدول جو

قاح
منزلی است میان راه هرات به مرو، و تا فاریاب 30هزارگز فاصله دارد، (نزهه القلوب ج 3 ص 179)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاف
تصویر قاف
نام حرف «ق»، پنجاهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۵ آیه، باسقات
در افسانه ها کوهی که می پنداشتند سیمرغ بر فراز آن آشیانه داشته، برای مثال گاه خورشید و گهی دریا شوی / گاه کوه قاف و گه عنقا شوی (مولوی - ۱۹۶)، چنان پهن خوان کرم گسترد / که سیمرغ در قاف روزی خورد (سعدی۱ - ۳۴)
قاف تا قاف: کنایه از سرتاسر جهان، کران تا کران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاش
تصویر قاش
قاچ، یک قسمت بریده شده از خربزه، هندوانه یا میوۀ دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قادح
تصویر قادح
کسی که دیگری را سرزنش کند، سرزنش کننده، بدگویی کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاچ
تصویر قاچ
یک قسمت بریده شده از خربزه، هندوانه یا میوۀ دیگر، برآمدگی جلوی زین اسب، کوهۀ زین، شکاف، ترک، تراک، قاش، تکه، پاره، چند عدد از چیزی
قاچ قاچ: پاره پاره، چاک چاک، تکه تکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قداح
تصویر قداح
قدح ها، تیرهای بی پیکان، جمع واژۀ قدح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قار
تصویر قار
بانگ کلاغ، صدای کلاغ، قارقار
قیر، مادۀ غلیظ و سیاه رنگی که از نفت گرفته می شود، زفت
کنایه از سیاه، برای مثال در غم آزت چو قیر سر شده چون شیر / وآن دل چون تازه شیر نوشده چون قار (ناصرخسرو۱ - ۲۵۱)
برف، برای مثال چشم این دائم سفید از اشک حسرت همچو قار / روی او دائم سیه از آه محنت همچو قیر (انوری - ۲۴۵)، سفید
قارّ و قور: صدای شکم، کنایه از سر و صدا، هیاهو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قارح
تصویر قارح
ریش کننده، زخم زننده،، ستور تمام دندان، چهارپایی که دندان های نیش او درآمده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راح
تصویر راح
شادمانی، نشاط، خمر، شراب، باده
راح روح: راه روح، در موسیقی، گوشه ای در دستگاه شور، لحنی از سی لحن باربد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قال
تصویر قال
گفتگو، گفتار، سر و صدا و هیاهو
قال و قیل: گفتگوی مردم، گفتگوی درهم و برهم، برای مثال از قال و قیل مدرسه حالی دلم گرفت / یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم (حافظ - ۷۰۲)
قال و مقال: قال مقال، گفتگو، هیاهو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاس
تصویر قاس
سخت
ابرو، ابر
در زیست شناسی قورباغه، وزغ، جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند، نوزاد بی دست و پای آن دارای سر بزرگ، دم دراز و آبشش است، بزغ، غورباغه، وک، غوک، بک، پک، چغز، جغز، غنجموش، مگل، ضفدع، کلا، کلائو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبح
تصویر قبح
زشتی، زشت بودن، بدگلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فقاح
تصویر فقاح
شکوفه، گل درخت میوه دار که پیش از روییدن برگ شکفته می شود، غنچه مثلاً شکوفهٴ هلو و زردآلو
فرهنگ فارسی عمید
(اَ حِنْ)
اقاحی. جمع واژۀ اقحوان. (منتهی الارب). بابونجها. بابونه ها. ریاحین. (مهذب الاسماء). رجوع به اقحوان شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مشاقحه و همدیگر را دشنام دادن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُقْ قا)
کون سگ ماده. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نام گیاهی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). گیاه کبر. (از اقرب الموارد). و رجوع به کبر شود
لغت نامه دهخدا
(فِ)
جمع واژۀ فقحه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فقحه شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
از اتباع واحد است. (منتهی الارب). تنها. (ناظم الاطباء). واحد قاحد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
نام موضعی است نزدیک مدینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). منزلی است میان راه مکه و مدینه که میان عثبانه و هبط العرج قرار دارد. (از نزهه القلوب ج 3 ص 170)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
گشادگی میان سرای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قوح. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
سخت سیاه. (منتهی الارب) (آنندراج). اسود. (ناظم الاطباء). قاتم. قاتن
لغت نامه دهخدا
(حِ)
خشک. (آنندراج). خشکیده. پژمرده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
خورنده و بیرون آورنده همه آنچه در کاسه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، قحف. (ناظم الاطباء) ، باران سخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باران که ناگاه آید و همه چیز را ببرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
روزگار سخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قواحط: زمن قاحط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
سعال. سرفۀ سخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از داح
تصویر داح
نگار، دستبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاحم
تصویر قاحم
سیاه سیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساح
تصویر ساح
اسپانور (حیاط) گشت نیک، گوسپند پروار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راح
تصویر راح
شاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقاح
تصویر شقاح
کبر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاحب
تصویر قاحب
سرفه سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاحف
تصویر قاحف
ته کاسه خور، باران لور آسا باران تند رگبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاحل
تصویر قاحل
خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقاح
تصویر فقاح
شکوفه هر گیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاب
تصویر قاب
چارچوب
فرهنگ واژه فارسی سره