جدول جو
جدول جو

معنی قابوق - جستجوی لغت در جدول جو

قابوق
ترکی پوست پوسته ترکی پوست پوسته پوست قشر
تصویری از قابوق
تصویر قابوق
فرهنگ لغت هوشیار
قابوق
پوست، قشر
تصویری از قابوق
تصویر قابوق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قابوس
تصویر قابوس
(پسرانه)
معرب کاووس، نام پسر وشمگیر از امرای آل زیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قاپوق
تصویر قاپوق
دار اعدام، چوبی بلند که در وسط میدان برپا می کردند و بر سر آن حلقه یا چیز دیگر می گذاشتند تا سواران در حین تاختن آن را با تیر بزنند، قبق، قباق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قابول
تصویر قابول
قسمت بیرون آمدۀ عمارت مانند سایه بان
فرهنگ فارسی عمید
ترکی پوست پوسته دار آماج چوبی بلند که در میدان بر افرازند و بالای آن انگله ای زرین بیاویزند و سوار آن را نشانه گیرند و هر کس که تیز از انگله گذراند انگله از او باشد
فرهنگ لغت هوشیار
مخارجه عمارت، ناوادانی که بر کناره های بام سازند تا آب باران در آن جمع آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابوک
تصویر قابوک
قاپول بنگرید به قاپول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابوس
تصویر قابوس
مرد نیکوروی خوشرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاشوق
تصویر قاشوق
آلتی چوبین یا فلزی دارای دسته که باآن طعام و شراب خورند
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بویه دان کشکول کیسه یا جعبه کوچک زرین مرصع به شکل قایق که در آن دستمال عطر و ادویه مقوی می گذاشتند. در عصر صفویه مهتر (رئیس خواجگان شاه) همیشه آن را بر کمر خود می بست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابلق
تصویر قابلق
((لُ))
کیسه یا جعبه کوچک زرین مرصع به شکل قایق که در آن دستمال، عطر و ادویه مقوی می گذاشتند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قابو
تصویر قابو
فرصت، قوت، توانائی، طاقت
فرهنگ لغت هوشیار