دهی است از بخش مرکزی شهرستان آبادان که دارای 100 تن سکنه است. آب آن از بهمن شیر و محصول عمده اش خرما و سبزی. اهالی از طایفۀ دریس و اغلب ماهیگیر یا کارگر شرکت نفت اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان آبادان که دارای 100 تن سکنه است. آب آن از بهمن شیر و محصول عمده اش خرما و سبزی. اهالی از طایفۀ دریس و اغلب ماهیگیر یا کارگر شرکت نفت اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شیری که میان دو دوشیدن گرد آید در پستان. ج، فیق، افواق. جج، افاویق. (منتهی الارب). نیز ج، فیقات. جج، افاویق. به معنی آبی که در ابرها جمع شود و ساعت به ساعت ببارد، نیز به کار برده اند. (از اقرب الموارد). - فیقه الضحی، بلندبرآمدگی آن. (منتهی الارب). اول و بلندی آن. (از اقرب الموارد)
شیری که میان دو دوشیدن گرد آید در پستان. ج، فیق، افواق. جج، افاویق. (منتهی الارب). نیز ج، فیقات. جج، افاویق. به معنی آبی که در ابرها جمع شود و ساعت به ساعت ببارد، نیز به کار برده اند. (از اقرب الموارد). - فیقه الضحی، بلندبرآمدگی آن. (منتهی الارب). اول و بلندی آن. (از اقرب الموارد)
شهری است نزدیک نیشابور و از آن شهر است ابوالفضل بیهقی صاحب تاریخ محمود غزنوی و مسعود و دیگر آل سبکتکین و امام احمد بن حسین وپس او امام اسماعیل. (منتهی الارب). اصل کلمه در فارسی بیهه یعنی بهائین است و معنای آن در فارسی بسیار بخشنده است. ناحیه ایست بزرگ و کوره ای وسیع دارای شهرهای بسیار و آبادانی از نواحی نیشابور مشتمل بر 321 قریه و عامه آن را سبزور (سبزوار) گویند و حدود آن از ناحیۀ نیشابور به انتهای حدود ریوند تا نزدیک دامغان محدود است و عده بیشماری از فضلا و دانشمندان ازاین شهر برخاسته اند و اکثر مردم آن رافضی غلات اند. (از معجم البلدان). در قرون وسطی سبزوار را بیهق میگفتند. (سرزمینهای خلافت شرقی). ناحیه ایست قدیم در خراسان غربی نیشابور. در دورۀ طاهریان 390 آبادی داشت. شهرهای مهم آن سبزوار و خسروجرد بود. در سال 30 هجری قمری بدست عبدالله بن عامر فتح شد. در 546- 548 هجری قمری ینالتگین ویرانش کرد. (از دائره المعارف فارسی)
شهری است نزدیک نیشابور و از آن شهر است ابوالفضل بیهقی صاحب تاریخ محمود غزنوی و مسعود و دیگر آل سبکتکین و امام احمد بن حسین وپس او امام اسماعیل. (منتهی الارب). اصل کلمه در فارسی بیهه یعنی بهائین است و معنای آن در فارسی بسیار بخشنده است. ناحیه ایست بزرگ و کوره ای وسیع دارای شهرهای بسیار و آبادانی از نواحی نیشابور مشتمل بر 321 قریه و عامه آن را سبزور (سبزوار) گویند و حدود آن از ناحیۀ نیشابور به انتهای حدود ریوند تا نزدیک دامغان محدود است و عده بیشماری از فضلا و دانشمندان ازاین شهر برخاسته اند و اکثر مردم آن رافضی غلات اند. (از معجم البلدان). در قرون وسطی سبزوار را بیهق میگفتند. (سرزمینهای خلافت شرقی). ناحیه ایست قدیم در خراسان غربی نیشابور. در دورۀ طاهریان 390 آبادی داشت. شهرهای مهم آن سبزوار و خسروجرد بود. در سال 30 هجری قمری بدست عبدالله بن عامر فتح شد. در 546- 548 هجری قمری ینالتگین ویرانش کرد. (از دائره المعارف فارسی)
فراخی کردن در سخن و پر گردانیدن دهن را بسخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). توسع و تنطع در سخن. (از اقرب الموارد) ، تفحم و تفتح. یقال: یتفیهق علینا بمال غیره. (اقرب الموارد) ، تبختر در رفتار. (از اقرب الموارد)
فراخی کردن در سخن و پر گردانیدن دهن را بسخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). توسع و تنطع در سخن. (از اقرب الموارد) ، تفحم و تفتح. یقال: یتفیهق علینا بمال غیره. (اقرب الموارد) ، تبختر در رفتار. (از اقرب الموارد)