زمینی را گویند که بار اول آن را زراعت کرده باشند، (برهان)، زمینی که اول بار بکارند، (اسدی)، مؤلف نویسند: غلط است و معنی ’ابتکار’ دارد و در شعر بوشکور که شاهد اسدی است ’از فیال’ یعنی ’ابتکاراً واز روی ابتکار’، در حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی نوشته شده: بزبان به لخیان نخست بود و از فیال یعنی از اول، از نخست، (یادداشتهای مؤلف) : پس این داستان کش بگفت از فیال ابر سیصدوسی وسه بود سال، ابوشکور
زمینی را گویند که بار اول آن را زراعت کرده باشند، (برهان)، زمینی که اول بار بکارند، (اسدی)، مؤلف نویسند: غلط است و معنی ’ابتکار’ دارد و در شعر بوشکور که شاهد اسدی است ’از فیال’ یعنی ’ابتکاراً واز روی ابتکار’، در حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی نوشته شده: بزبان به لخیان نخست بود و از فیال یعنی از اول، از نخست، (یادداشتهای مؤلف) : پس این داستان کش بگفت از فیال ابر سیصدوسی وسه بود سال، ابوشکور
کنیزکی ازآن مؤیدالملک ابوبکر نظام الملک وزیر که به گفتۀ صاحب لباب الالباب: جمال او رشک بتان چین و فرخار بود و دل او بستۀ مهر و معتکف چهر او بود لغز در معنی او گفت و اگرچه مشهور است اماایراد کرده آمد، چه در غایت لطف و نهایت طرف است: علینا نقش کن بر زر بکن حرفی از او کمتر پس آن لامش به آخر بر بگفتم نام آن دلبر. (لباب الالباب ج 1 ص 68)
کنیزکی ازآن ِ مؤیدالملک ابوبکر نظام الملک وزیر که به گفتۀ صاحب لباب الالباب: جمال او رشک بتان چین و فرخار بود و دل او بستۀ مهر و معتکف چهر او بود لغز در معنی او گفت و اگرچه مشهور است اماایراد کرده آمد، چه در غایت لطف و نهایت طرف است: علینا نقش کن بر زر بکن حرفی از او کمتر پس آن لامش به آخر بر بگفتم نام آن دلبر. (لباب الالباب ج 1 ص 68)
ولیعهد. نایب السلطنه. (یادداشت مؤلف) : هر رئیسی از رؤسای ترک را اعم از سلاطین و دهقانان ینالی است. (مفاتیح). و رجوع به ینالتکین شود، لقبی از القاب امراء ترک (و جناس آوردن با نالیدن، تقدیم یاء ینال را بر نون تأیید می کند). (یادداشت مؤلف) : کوه از غم بی باکی و طغیان تو نالد بیهوده تو چون در غم طوغان و ینالی. ناصرخسرو. بر آزادگان کبر داری ولیکن ینال و تکین را ینال و تکینی. ناصرخسرو. از بندگان حضرت شاهان سپر فکنده قیصر کم از یماکش سنجر کم از ینالش. خاقانی. ، مجازاً، مغل. ترک. (یادداشت مؤلف) : زشت بود بودن آزاده مرد بندۀ طوغان و عیال ینال. ناصرخسرو. هستم ز نسل ساسان نز تخمۀ تکین هستم ز صلب کسری نز دودۀ ینال. مجد همگر. ، مجازاً، غلام ترک. غلام مغولی: بر آزادگان کبر داری ولیکن ینال و تکین را ینال و تکینی. ناصرخسرو
ولیعهد. نایب السلطنه. (یادداشت مؤلف) : هر رئیسی از رؤسای ترک را اعم از سلاطین و دهقانان ینالی است. (مفاتیح). و رجوع به ینالتکین شود، لقبی از القاب امراء ترک (و جناس آوردن با نالیدن، تقدیم یاء ینال را بر نون تأیید می کند). (یادداشت مؤلف) : کوه از غم بی باکی و طغیان تو نالد بیهوده تو چون در غم طوغان و ینالی. ناصرخسرو. بر آزادگان کبر داری ولیکن ینال و تکین را ینال و تکینی. ناصرخسرو. از بندگان حضرت شاهان سپر فکنده قیصر کم از یماکش سنجر کم از ینالش. خاقانی. ، مجازاً، مُغُل. ترک. (یادداشت مؤلف) : زشت بُوَد بودن آزاده مرد بندۀ طوغان و عیال ینال. ناصرخسرو. هستم ز نسل ساسان نز تخمۀ تکین هستم ز صلب کسری نز دودۀ ینال. مجد همگر. ، مجازاً، غلام ترک. غلام مغولی: بر آزادگان کبر داری ولیکن ینال و تکین را ینال و تکینی. ناصرخسرو
از ریشه پارسی پیلبان، پیلدار در لغت فرس آمده: زمینی باشد که اول بار بکارند. ابو شکور گوید: مرین داستان کس نگفت از فیال ابر سیصد و سی و سه بود سال. مرحود دهخدا در مورد معنی فوق نوشته ند: غلط است در شعر (ابو شکور) معنی ابتکارا می دهد کش بگفت از فیال. تیری که پیکان آن دو شاخه باشد
از ریشه پارسی پیلبان، پیلدار در لغت فرس آمده: زمینی باشد که اول بار بکارند. ابو شکور گوید: مرین داستان کس نگفت از فیال ابر سیصد و سی و سه بود سال. مرحود دهخدا در مورد معنی فوق نوشته ند: غلط است در شعر (ابو شکور) معنی ابتکارا می دهد کش بگفت از فیال. تیری که پیکان آن دو شاخه باشد