جدول جو
جدول جو

معنی فینال - جستجوی لغت در جدول جو

فینال
نهایی، آخری، فرجامی، در ورزش مسابقۀ پایانی در یک دورۀ رقابت ورزشی که به منظور تعیین رده های اول و دوم برپا می شود
تصویری از فینال
تصویر فینال
فرهنگ فارسی عمید
فینال
در زبان فرانسه به معنی نهائی و آخری است،
آخرین مسابقۀ ورزشی، آخرین قسمت از سه یا چهار قسمت سونات، سنفنی، کنسرتو، مقابل اوورتور، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
فینال
در زبان فرانسه بمعنای نهائی و آخری است
تصویری از فینال
تصویر فینال
فرهنگ لغت هوشیار
فینال
آخر، آخرین، مرحله نهایی، مرحله پایانی، پایان مسابقه یا آخرین مسابقه ورزشی
تصویری از فینال
تصویر فینال
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ینال
تصویر ینال
(پسرانه)
سردار، رئیس به ویژه سردار ترک نژاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زینال
تصویر زینال
(پسرانه)
مخفف زین العابدین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فیال
تصویر فیال
اول، آغاز، ابتدا، برای مثال بر این داستان کش بگفت از فیال / ابر سیصد و سی و سه بود سال (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیال
تصویر فیال
فیلبان، نگهبان پیل، آنکه بر پشت فیل می نشیند و فیل را می راند، پیلبان، پیلوان
فرهنگ فارسی عمید
زمینی را گویند که بار اول آن را زراعت کرده باشند، (برهان)، زمینی که اول بار بکارند، (اسدی)، مؤلف نویسند: غلط است و معنی ’ابتکار’ دارد و در شعر بوشکور که شاهد اسدی است ’از فیال’ یعنی ’ابتکاراً واز روی ابتکار’، در حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی نوشته شده: بزبان به لخیان نخست بود و از فیال یعنی از اول، از نخست، (یادداشتهای مؤلف) :
پس این داستان کش بگفت از فیال
ابر سیصدوسی وسه بود سال،
ابوشکور
لغت نامه دهخدا
بازیی است مر فتیان عرب را، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
کنیزکی ازآن مؤیدالملک ابوبکر نظام الملک وزیر که به گفتۀ صاحب لباب الالباب: جمال او رشک بتان چین و فرخار بود و دل او بستۀ مهر و معتکف چهر او بود لغز در معنی او گفت و اگرچه مشهور است اماایراد کرده آمد، چه در غایت لطف و نهایت طرف است:
علینا نقش کن بر زر بکن حرفی از او کمتر
پس آن لامش به آخر بر بگفتم نام آن دلبر.
(لباب الالباب ج 1 ص 68)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ولیعهد. نایب السلطنه. (یادداشت مؤلف) : هر رئیسی از رؤسای ترک را اعم از سلاطین و دهقانان ینالی است. (مفاتیح). و رجوع به ینالتکین شود، لقبی از القاب امراء ترک (و جناس آوردن با نالیدن، تقدیم یاء ینال را بر نون تأیید می کند). (یادداشت مؤلف) :
کوه از غم بی باکی و طغیان تو نالد
بیهوده تو چون در غم طوغان و ینالی.
ناصرخسرو.
بر آزادگان کبر داری ولیکن
ینال و تکین را ینال و تکینی.
ناصرخسرو.
از بندگان حضرت شاهان سپر فکنده
قیصر کم از یماکش سنجر کم از ینالش.
خاقانی.
، مجازاً، مغل. ترک. (یادداشت مؤلف) :
زشت بود بودن آزاده مرد
بندۀ طوغان و عیال ینال.
ناصرخسرو.
هستم ز نسل ساسان نز تخمۀ تکین
هستم ز صلب کسری نز دودۀ ینال.
مجد همگر.
، مجازاً، غلام ترک. غلام مغولی:
بر آزادگان کبر داری ولیکن
ینال و تکین را ینال و تکینی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(فَ یَ)
جمع واژۀ فینه. (منتهی الارب). رجوع به فینه شود
لغت نامه دهخدا
مردم شراب خور و بدمست را گویند، (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَیْ یا)
صاحب فیل و پیلبان. (منتهی الارب) : فیالان سلطان بر پی آن فیلان برفتند. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
مرد دراز و نیکو موی، شعر فینان، موی دراز و نیکو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سرشیو است که در بخش ریوان شهرستان سنندج واقع است و 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام قلعه ای است به حدود کردوان از ناحیت شروان (به اران) که خزینه و خواستۀ شروانشاه بدانجا بوده است. (از حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قلعه
حاتم شهرستان بروجرد که دارای 87 تن سکنه است، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، چغندر و باقلاست، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
از ریشه پارسی پیلبان، پیلدار در لغت فرس آمده: زمینی باشد که اول بار بکارند. ابو شکور گوید: مرین داستان کس نگفت از فیال ابر سیصد و سی و سه بود سال. مرحود دهخدا در مورد معنی فوق نوشته ند: غلط است در شعر (ابو شکور) معنی ابتکارا می دهد کش بگفت از فیال. تیری که پیکان آن دو شاخه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فینان
تصویر فینان
گیسوی دراز، مرد دراز موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
کسی که به آخرین مرحله مسابقه راه پیدا کرده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیال
تصویر فیال
تیری که پیکان آن دو شاخ باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
Finalist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
finaliste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
फाइनलिस्ट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
finalist
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
finalista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
Finalist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
finalista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
фіналіст
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
finalista
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
финалист
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
finalista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فینالیست
تصویر فینالیست
finalis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی