ستارگان گردآمده سپس سماک رامح که کودکان آنها را قصعهالمساکین نامند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نام صورتی از صور شمالی فلک که آن را اکلیل شمالی خوانند و عوام کاسۀ درویشان و سفرۀ یتیمان نامند و آن را بصورت کاسه ای توهم کرده اند که در استدارۀ او رخنه افتاده است بر مثال آنکه لب کاسه بشکند و ستارگان این صورت هشت اند. (یادداشت مؤلف از جهان دانش)
ستارگان گردآمده سپس سماک رامح که کودکان آنها را قصعهالمساکین نامند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نام صورتی از صور شمالی فلک که آن را اکلیل شمالی خوانند و عوام کاسۀ درویشان و سفرۀ یتیمان نامند و آن را بصورت کاسه ای توهم کرده اند که در استدارۀ او رخنه افتاده است بر مثال آنکه لب کاسه بشکند و ستارگان این صورت هشت اند. (یادداشت مؤلف از جهان دانش)
نام یکی از پاسگاههای مرزی ایران و عراق، واقع در بخش موسیان شهرستان دشت میشان است که سکنۀ آن مرزداران و کارکنان گمرک اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از پاسگاههای مرزی ایران و عراق، واقع در بخش موسیان شهرستان دشت میشان است که سکنۀ آن مرزداران و کارکنان گمرک اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شان و شوکت، رفعت، شکوه، فرّ برای مثال کجا رفت آن مردی و گرز تو / به رزم اندرون فره و برز تو (فردوسی - ۵/۳۸۸)، زیبایی، برازندگی، رونق، پرتو، فروغ فره ایزدی: در ایران باستان، غلبه، قدرت، فرّ و شکوه شاهنشاهی که اهورامزدا ایرانیان را از آن برخوردار می ساخت، کیاخره
شان و شوکت، رفعت، شکوه، فَرّ برای مِثال کجا رفت آن مردی و گرز تو / به رزم اندرون فره و برز تو (فردوسی - ۵/۳۸۸)، زیبایی، برازندگی، رونق، پرتو، فروغ فره ایزدی: در ایران باستان، غلبه، قدرت، فرّ و شکوه شاهنشاهی که اهورامزدا ایرانیان را از آن برخوردار می ساخت، کیاخره
سال قحطناک. (منتهی الارب) ، گذاشتن، فوت کردن. لازم و متعدی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، بجستن و بجهانیدن. (تاج المصادر بیهقی). برستن و برهانیدن. (المصادرزوزنی). جستن. انفلات. (یادداشت مؤلف) : فلایومن علی من افلت من اولئک من الموت الموت ان یقع
سال قحطناک. (منتهی الارب) ، گذاشتن، فوت کردن. لازم و متعدی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، بجستن و بجهانیدن. (تاج المصادر بیهقی). برستن و برهانیدن. (المصادرزوزنی). جستن. انفلات. (یادداشت مؤلف) : فلایومن علی من افلت من اولئک من الموت الموت ان یقع