- فَرَاغ
- خلا، پوچی
معنی فَرَاغ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فراغت، آسایش، راحتی، آسودگی، فرصت، امکان
فراغ بال: کنایه از آرامش، آسایش، آسودگی خاطر
فراغ بال: کنایه از آرامش، آسایش، آسودگی خاطر

شادابی، شادی، شادمانی، خوشحالی
فسادگری، فساد
فورانی، جوشان
ویرانی، تخریب
بی نظمی، سرریز
برس کشیدن، مسواک زد، زمین را پوشاندن
اجرای قانون کردن، وظیفه، مالیات گرفتن
بارگیری را متوقّف کردن، او تمام کرد
شیفتگی، گرم
جدایی، صفرا، صفات
تصمیم، وضوح
تیزی صدا، فریاد زدن
خیره وار، خالی