جدول جو
جدول جو

معنی فوکلا - جستجوی لغت در جدول جو

فوکلا(فو فُ)
دهی است از بخش بابلسرشهرستان بابل که دارای 495 تن سکنه است. آب آن از چاه و رود خانه بابل و محصول عمده اش صیفی، کنجد، غله، پنبه و برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
فوکلا
از روستاهای بابلسر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وکلا
تصویر وکلا
وکیل ها، کسانی که به او اعتماد کنند و کاری را به او بسپارند، کسانی که از طرف کس دیگر برای انجام دادن کاری تعیین شود، گماشته ها، نماینده ها، در علوم سیاسی نماینده هایی از طرف یک حزب یا جمعی از مردم برای اجرای امری انتخاب می شوند، جمع واژۀ وکیل
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
مشهور به بیشه سر. دهی است از دهستان میان رود بخش مرکزی شهرستان ساری. 250 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه تجن. محصولش برنج و غلات و پنبه است. صیفی کاری دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(فو فِ)
به سریانی فوفل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
به سریانی ساذج است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
قسمی بید که در نقاط پست جنگلی شمال ایران روید، (یادداشت مؤلف)، بید بیدخشتی را در رامسر و شهسوار گویند، (یادداشت دیگر)، صفصاف مشقق، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(وُ کَ)
وکلاء. رجوع به وکلاء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فوکا
تصویر فوکا
گونه ای بید که آن را صفصاف مشقق گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وکلا
تصویر وکلا
وکلا در فارسی (وتک: وکیل) نمایندگان کار گزارن جمع وکیل، جمع وکیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وکلا
تصویر وکلا
((وُ کَ))
جمع وکیل
فرهنگ فارسی معین
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
تیشه ای قوی جهت کندن ریشه ای درختان، وسیله ای جهت وجین گیاهان
فرهنگ گویش مازندرانی