جدول جو
جدول جو

معنی فورینا - جستجوی لغت در جدول جو

فورینا
الهۀ یکی از چشمه سارها و یکی از جنگل های مقدس واقع در ساحل راست رود تیبر، در دامنۀ جانیکول بوده، منشاء ستایش و شریعت او مبهم و نامعلوم است، در دورۀ جمهوری او را یکی از فوریها می پنداشتند ولی ستایشگاه او به تدریج از رونق افتاد و شامیها یا سوری ها رسوم مخصوص به خود را در آنجا رواج دادند، (از فرهنگ اساطیر یونان و رم تألیف پیر گریمال ترجمه بهمنش ج 1 ص 323)، رجوع به فوری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افرینا
تصویر افرینا
افرینا
(دخترانه)
نام دختر سیامک پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سولینا
تصویر سولینا
سولینا
(دخترانه)
رسمی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورینا
تصویر اورینا
اورینا
(دخترانه)
در اساطیر یونان، الهه آسمانها و حامی عشق آسمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آتورینا
تصویر آتورینا
آتورینا
(دخترانه)
متحول کننده، تغییر دهنده، مشتق از واژه آشور که با گذشت زمان ش به ت تبدیل شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آدورینا
تصویر آدورینا
آدورینا
(دخترانه)
آدور، مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، کمک کننده، یاری دهنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارینا
تصویر سارینا
سارینا
(دخترانه)
خالص، پاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روبینا
تصویر روبینا
روبینا
(دخترانه)
یاقوت سرخ، یاقوت قرمز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روژینا
تصویر روژینا
روژینا
(دخترانه)
روژین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رومینا
تصویر رومینا
رومینا
(دخترانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساورینا
تصویر ساورینا
ساورینا
(دخترانه)
امید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ادرینا
تصویر ادرینا
ادرینا
(دخترانه)
تکیه گاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آشورینا
تصویر آشورینا
آشورینا
(دخترانه)
برهم زننده، تغییر دهنده، منسوب به آشور، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آترینا
تصویر آترینا
آترینا
(پسرانه)
صورت دیگری از آذرین، نام پسر اوپدرم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را پادشاه خوزستان خواند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فلوریا
تصویر فلوریا
فلوریا
(دخترانه)
فلورا، در رم باستان، الاهه گلها و بارآوری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرینا
تصویر فرینا
فرینا
(دخترانه)
با شکوه، شکوهمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرینام
تصویر فرینام
فرینام
(پسرانه)
دارای نام با شکوه و زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریناز
تصویر فریناز
فریناز
(دخترانه)
عشوه گر، پریناز، دارای ناز و غمزه زیبا و با شکوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورنینا
تصویر اورنینا
اورنینا
(دخترانه)
ربه النوع فراوانی نعمت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فوردیان
تصویر فوردیان
فوردیان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، پوردگان، فوردگان، پروردگان، فروردیان
فرهنگ فارسی عمید
فوریا
از ژنس های معروف روم بود که افراد آن نخست از سرزمین لاسیوم به روم آمده بودند، (فوستل دو کولانژ)
لغت نامه دهخدا
فوتینا
(تِ)
در تداول اطفال، آوازی که علامت تحقیر مخاطب است آنگاه که خواسته اذیتی کند و دست نیافته، یا دروغی گفته و مشتش باز شده. (یادداشت مؤلف). یا آنگاه به کار برند که کسی چیزی خواهد و به او ندهند، و معنی آن این است: نمیدهم. دماغ سوخته میخریم
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوزینا
تصویر بوزینا
بوزینا
بوزینه
فرهنگ لغت هوشیار
روهینا
فولاد و آهن جوهردار، آنچه از فولاد و آهن جوهردار سازند مانند شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوریان
تصویر حوریان
حوریان
جمع حوری، در تازی پیشینه ندارد پردیسیان پریگونگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوردیان
تصویر فوردیان
فوردیان
پنج روز آخر سال خمسه مسترقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
فورانی
منسوب به فوران از مردن فور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوانیا
تصویر فوانیا
فوانیا
یونانی تازی گشته گل سد برگ گل صد تومانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوتینا
تصویر فوتینا
فوتینا
((تِ))
واژه ای که معمولاً کودکان برای ریشخند، اعتراض یا انکار، در پاسخ همسالان یا در موقعیت های غیرجدی به کار می برند، در مفهوم «اشتباه می کنی، چنین نیست»
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روهینا
تصویر روهینا
روهینا
روهنی، شمشیر، شمشیر جوهردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
فورانی
Effervescent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ورینا
زمان پشم چینی گوسفند، زمان بریدن و قطع کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
فوریجا
از توابع علی آباد قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
فورانی
efervescente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
فورانی
шипучий
دیکشنری فارسی به روسی