جدول جو
جدول جو

معنی فوریجا - جستجوی لغت در جدول جو

فوریجا
از توابع علی آباد قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرینا
تصویر فرینا
(دخترانه)
با شکوه، شکوهمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوریا
تصویر سوریا
(دخترانه)
ثریا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریبا
تصویر فریبا
(دخترانه)
زیبا و فریبنده، بسیار زیبا، دلپسند و خوشایند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورینا
تصویر اورینا
(دخترانه)
در اساطیر یونان، الهه آسمانها و حامی عشق آسمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فلوریا
تصویر فلوریا
(دخترانه)
فلورا، در رم باستان، الاهه گلها و بارآوری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حوریا
تصویر حوریا
(دخترانه)
حور (عربی) + ی (فارسی) + ا (فارسی) آنکه چون حور زیباست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پوریا
تصویر پوریا
(پسرانه)
پهلوان محمد خوارزمی ملقب به پوریای ولی و برگرفته از نام قدیمی پوربای (پور=پسر و بای=مرد بزرگ یا رئیس) که به شکل امروزی آن، پوریا تغییر کرده و به معنی پسر مرد بزرگ یا پسر رئیس می باشد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریما
تصویر فریما
(دخترانه)
زیبا و دوست داشتنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریسا
تصویر فریسا
(دخترانه)
پریسا، زیبا چون پری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریشا
تصویر فریشا
(دخترانه)
پریسا، زیبا چون پری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوریا
تصویر اوریا
(پسرانه)
شعله خداوند، نام مردی یهودی در زمان داوود (ع) که از فرماندهان سپاه بود
فرهنگ نامهای ایرانی
(فَ)
باران خردقطره، شبنم. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان آورزمان شهرستان ملایر، 483تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالروست و دبستانی دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حاجیلو که در بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان واقع است و 1900 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان حومه بخش کوچصفهان که در شهرستان رشت واقع است و 250 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(فْلُ / فُ / فِ لُ)
یکی از ایالات جنوبی اتازونی و بیست وهفتمین ایالتی است که به ایالات متحده پیوست (در سال 1854 میلادی). در مغرب اقیانوس اطلس و شمال خلیج مکزیک واقع است. وسعت آن 54262 کیلومتر مربع و از نظر جمعیت بیست ویکمین ایالت آمریکاست و جمعیت آن 2771305 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی وبستر)
لغت نامه دهخدا
صندل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
در تداول اطفال، آوازی که علامت تحقیر مخاطب است آنگاه که خواسته اذیتی کند و دست نیافته، یا دروغی گفته و مشتش باز شده. (یادداشت مؤلف). یا آنگاه به کار برند که کسی چیزی خواهد و به او ندهند، و معنی آن این است: نمیدهم. دماغ سوخته میخریم
لغت نامه دهخدا
الهۀ یکی از چشمه سارها و یکی از جنگل های مقدس واقع در ساحل راست رود تیبر، در دامنۀ جانیکول بوده، منشاء ستایش و شریعت او مبهم و نامعلوم است، در دورۀ جمهوری او را یکی از فوریها می پنداشتند ولی ستایشگاه او به تدریج از رونق افتاد و شامیها یا سوری ها رسوم مخصوص به خود را در آنجا رواج دادند، (از فرهنگ اساطیر یونان و رم تألیف پیر گریمال ترجمه بهمنش ج 1 ص 323)، رجوع به فوری شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش مرکزی شهرستان شیراز که دارای 95 تن سکنه است، آب آن از رود خانه قره آغاج و محصول عمده اش غله، لبنیات و حبوب است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از بخش درمیان شهرستان بیرجند که دارای 418 تن سکنه است، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و بنشن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
محرف و معرب پورترون یونانی، عاقرقرحا، اککرا، (فرهنگ فارسی معین)، به لغت یونانی داروئی باشد که آن را عاقرقرحا گویند، و آن بیخ طرخون رومی است و به عربی عودالقرح خوانند، درد دندان را سود دارد، (برهان)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 1039 تن، آب آن از رود خانه مردی و چاه، محصول آن غلات، چغندر، کشمش، بادام و زردآلو، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
به یونانی حلبه است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
شاعر اسپانیایی (1817- 1893م.) و مصنف اشعار و درامهای رمانتیک است و موضوع آثارش غالباً بر اساس افسانه ها و سنن عامۀ مردم شکل می گرفت. دون ژوان تنوریو را به سال 1842 تصنیف کرد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
از ژنس های معروف روم بود که افراد آن نخست از سرزمین لاسیوم به روم آمده بودند، (فوستل دو کولانژ)
لغت نامه دهخدا
راتینج است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
فوریان شکسته از یونانی تازی گشته تاغندست از گیاهان عاقرقرحا را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
متدرجاً، بطور تدریج و آهستگی، خرده خرده، پایه به پایه، پله به پله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوتینا
تصویر فوتینا
((تِ))
واژه ای که معمولاً کودکان برای ریشخند، اعتراض یا انکار، در پاسخ همسالان یا در موقعیت های غیرجدی به کار می برند، در مفهوم «اشتباه می کنی، چنین نیست»
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریبا
تصویر فریبا
حیله گر، مکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بوریا
تصویر بوریا
حصیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تدریجا
تصویر تدریجا
کم کم
فرهنگ واژه فارسی سره
فراری بده، متواری کن
فرهنگ گویش مازندرانی
فوریّت
دیکشنری اردو به فارسی
خسته کننده
دیکشنری اردو به فارسی