جدول جو
جدول جو

معنی فورانی - جستجوی لغت در جدول جو

فورانی
منسوب به فوران که از قرای همدان است، منسوب به فوران که نسبت اجدادی است، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
فورانی
منسوب به فوران از مردن فور
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
فرهنگ لغت هوشیار
فورانی
ثورانٌ
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به عربی
فورانی
Effervescent
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فورانی
effervescent
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فورانی
उबालनेवाला
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به هندی
فورانی
efervescente
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فورانی
шипучий
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به روسی
فورانی
sprudelnd
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به آلمانی
فورانی
musujący
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به لهستانی
فورانی
булькаючий
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فورانی
efervescente
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فورانی
effervescente
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فورانی
bruisend
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به هلندی
فورانی
berbuih
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فورانی
جھاگ دار
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به اردو
فورانی
ফ্যাঁস ফ্যাঁস
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به بنگالی
فورانی
ฟอง
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به تایلندی
فورانی
vuma
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فورانی
発泡する
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فورانی
起泡的
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به چینی
فورانی
מבעבע
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به عبری
فورانی
거품이 나는
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به کره ای
فورانی
fokurdayan
تصویری از فورانی
تصویر فورانی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بورانی
تصویر بورانی
غذایی که از اسفناج یا بادمجان، ماست و سیر تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
آذرنگ درفشان شیدا تاپیک روشن منسوب به نور دارای نورمنور مقابل ظلمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورانی
تصویر گورانی
منسوب به گوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوقانی
تصویر فوقانی
بالایی
فرهنگ لغت هوشیار
پدرام (وحشی) آدمی پرنده، تلخوم (گویش گیلکی) پرنده ای از راسته کبوتران بیگانه، کسی وحشی (مرغ کبوتر مردم)، کسی احدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بورانی
تصویر بورانی
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طورانی
تصویر طورانی
وحشی (مرغ، کبوتر، مردم)، کسی، احدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بورانی
تصویر بورانی
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک درست کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فوقانی
تصویر فوقانی
((فَ))
بالایی، زبرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
درخشان، روشن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فوقانی
تصویر فوقانی
بالایی
فرهنگ واژه فارسی سره