جدول جو
جدول جو

معنی فهوانیه - جستجوی لغت در جدول جو

فهوانیه(فَهَْ یَ)
خطاب حق بطریق مکافحه در عالم مثال. (تعریفات). فوانیه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
مربوط به شهوت، شهوت انگیز، پرشهوت، نشان دهندۀ شهوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهوانه
تصویر آهوانه
مانند آهو، همچون آهوان
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی با برگ های ضخیم و دانه های سرخ رنگ شبیه دانۀ انار که بیشتر در مناطق معتدل می روید و برای معالجۀ بیماری های کبدی، نقرس و صرع به کار می رود، عودالصلیب، عودالریح
فرهنگ فارسی عمید
(فَرْ چَ / چِ)
فروانه. پروانه. (آنندراج). رجوع به پروانه شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
رجوع به ماللهند بیرونی ص 162 شود
لغت نامه دهخدا
(مَرْ نی یَ)
مروانیان. بنی مروان. آل مروان. رجوع به آل مروان شود.
- قصعه یا قعبۀ مروانیه، در بیت ذیل از منوچهری ظاهراً مراد کأس ام حکیم است، چه ام حکیم ساقیۀ ولید بن یزید خلیفۀ اموی مروانه نام داشته است. رجوع به تعلیقات دیوان منوچهری (ص 256) و الاغانی ابوالفرج اصفهانی شود:
خشت از سرخم برکند باده ز خم بیرون کند
وانگه ورا درافکند در قعبۀ مروانیه.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(لُ یِ)
کامیل. رمان نویس بلژیکی، از جملۀ طبیعیون، مولد ایکسل - بروکسل (1844-1913 میلادی)
پیر. ستاره شناس فرانسوی، مولد سن سور نزدیک ویر (1676-1757 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(صَ نی یَ)
از نواحی دمشق است خارج باب توما از اقلیم خولان. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دِ نی یَ)
زراعت و فلاحت. (ناظم الاطباء). رجوع به دهقان و دهقانی شود
لغت نامه دهخدا
(شَهَْ نی یَ)
تأنیث شهوانی. (یادداشت مؤلف) ، بمعنی شهوانی. (از ناظم الاطباء) : نفس شهوانیه، روح طبیعیه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رُ نی یَ)
رهبانیت. طریقۀ راهب. گوشه نشینی. (یادداشت مؤلف). و آن عبارت است از برآوردن تخمها جهت دفع شهوت و نخوردن گوشت و پوشیدن پلاس و لباسهای خشن و رو پنهان کردن از مردم و گوشه نشینی و خود را در زنجیر بستن و ترک دنیا و همه لذایذ آن کردن. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). طریقۀ رهبان، و در حدیث است: ’لا رهبانیه فی الاسلام’. (از اقرب الموارد). مصدر است. و لا رهبانیه فی الاسلام، هی کالاختصاء و اعتناق السلاسل و لبس المسوح، یعنی بیضه برآوردن و در زنجیر گردن داشتن و پلاس پوشیدن. (از منتهی الارب). زاهدی. (دهار). زاهدی ورزیدن. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 14) : و جعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رأفه و رحمه و رهبانیهً ابتدعوها ماکتبناها علیهم الا ابتغاء رضوان اﷲ. (قرآن 27/57) ،و گردانیدیم در دلهای کسانی که پیروی کردند او را مهربانی و رحمتی و رهبانیتی که اختراع کردند آن را ننوشتیم آن را بر آنها مگر بجهت خواستن خشنودی خدا. (از تفسیر ابوالفتوح ج 9 ص 335). رجوع به سفینهالبحار ج 1 ص 540 و 541 شود، ترسکاری. (دهار) (مهذب الاسماء) ، جهاد در راه خدا: فقال (رسول اﷲ (ص)) له یا عثمان ان اﷲ تبارک و تعالی یکتب علینا الرهبانیه انما رهبانیه امتی الجهاد فی سبیل اﷲ. (از سفینهالبحار ج 1 ص 540). در حدیث است: ’علیکم بالجهاد فانه رهبانیه امتی’. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ جِ)
قریه ای است کوچک جزء آبادی ’رضاگاهی’ که دهی از دهستان جزیره صلبوخ بخش مرکزی شهرستان آبادان است. رجوع به رضاگاهی شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نام قریه ای است به حران نزدیک رأس عین الثلج و صابئین را در این جا هیکلی بوده است. که درروزی مخصوص بزیارت و طواف آن می شدند و یاقوت گوید: موضعی است نزدیک رقه، و بدانجا مشهدی که زیارتگاه است و در آنجا نذورات آرند و موقوفاتی دارد و چشمۀ نهر بلیخ که در بستانهای رافقه جاری است بدانجا است
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
فهمانیده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فهمانیده شود
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
کسی که مطلبی را بدو فهمانده باشند، مطلبی که به کسی فهمانده شده باشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
عودالصلیب، بوزیدان، عودالکهینا، کهیانیا، نارمشک، رمان مصری، عودالریح، (یادداشت بخط مؤلف)، درخت عودالصلیب باشد، بجهت دفع نقرس و صرع و کابوس نگه دارند و دخان کنند، و آن را فاونیا به حذف الف نیز گفته اند، و عودالریح همان است، (برهان)، دو نوع است: نر و ماده، آنچه نر است بیخی است سپید به سطبری انگشت و در طعم آن قبضی است، آنچه ماده است بیخ او را و فرع او را شاخه های بسیار است، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، بیخ گیاهی است کمتر از ذرعی و بیخش یک عدد و بقدر شبری و چون بشکند خط صلیبی نخ مودار گردد، لاجرم عود صلیبش خوانند، (از منتهی الارب)، بیخ نباتی است کمتر از ذرعی و پرشعبه، قسم نر او شبیه به نبات زردک ... و قسم مادۀ او بیخش هفت و هشت عدد شبیه به بلوط و جوف او خط صلیبی و نباتش مثل کرفس بری و گلش بنفش مایل به سیاهی و غلاف ثمرش شبیه به غلاف بادام و دانه های او مثل دانۀ انار بسیار سرخ و وسط دانه ها سیاه و مایل به بنفشی و قابض، از مطلق فاوانیا مراد قسم نر است و قوتش تا هفت سال باقی، و درآخر دوم گرم و خشک است و تصریح نموده اند که چون آفتاب در میزان بوده او را بغیر آلت آهنی قطع کنند بالخاصیه او مؤثر است والاّ منحصر است در افعالی مزاجی، و آنچه با خطوط صلیبی باشد در خواص بهتر از زمرد دانسته اند، و او محلل ریاح غلیظه و مدرّ شروع حیض و ملطف و مجفف و با قوت قابضه و مقوی جگر و گرده و جهت صرع بغایت نافع، حتی تعلیق آن و مطبوخ او در شراب حابس اسهال و شرب او با شراب مسکن درد معده و بخور اوجهت اکثر امراض دماغی مفید و ضماد او جهت صرع و ضربه و سقطه و رفع آثار بشره و نقرس نافع، و مضر معده ومصلحش کثیر او، شربتش یک مثقال و بدلش در صرع زمرد است و در سایر امراض زرآوند مدحرج و حابس حیض و نزف الدم و جهت فالج و رعشه و صرع و جنون و وسواس، و تا پانزده عدد او با شراب قابص جهت نزف الدم رحم و درد و سوزش معده و سنگ مثانۀ اطفال و با ماءالعسل جهت کابوس و صرع و بخور ثمر او جهت صرع و جنون و تعلیق او جهت رفع فزع اطفال و سعوط روغن ثمر او جهت صرع مفید وداشتن صلیب او با خود که در پارچۀ زرد بسته باشند و به شروط مذکوره بریده باشند جهت عسر ولادت و رفع سحر و هیبت در نظرها مجرب دانسته اند، گویند در خانه یی که آن باشد، جن و جانوران گزنده داخل نمیشوند و چون قمر نظر تثلیث به زهره داشته باشد در زیر سر دو خصم گذارند موجب الفت دائمی ایشان شود، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، بوزیدان، تیره فاوانیا که دارای برگهای بسیار ضخیم و پرچمهای بسیار است نوع مهم آن فاوانیا یاعودالصلیب است که دانه و ریشه آن را پزشکان در امراض کبد به کار می برده اند، (گیاه شناسی گل گلاب ص 228)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ظ. معرب سریش، سریش. (از منتخب و صراح) (غیاث اللغه). سریش کفشگران، سرگین. ج، ثروط
لغت نامه دهخدا
(طَ رِ)
قریه ای است منسوب بمردی طهمان نام. (از معجم البلدان) (مراصد)
لغت نامه دهخدا
(دی نیْ یَ)
لواء. ایالت دیوانیه، واقع در جنوب عراق مرکزی بر رود حله (شاخه ای از فرات) جمعیت 12000. در سال 1271 ه. ق. تأسیس شد. ساکنین آن عرب و شیعه هستند. (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(فَ یَ)
خطاب حق بطریق مکافحه در عالم مثال. (تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فهامیه
تصویر فهامیه
به دل دریافتن بینش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوانیا
تصویر فوانیا
یونانی تازی گشته گل سد برگ گل صد تومانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فطانیه
تصویر فطانیه
زیرکی دانایی زود یابی
فرهنگ لغت هوشیار
ورنران منسوب به شهوت آن چه از روی شهوت صورت گیرد، صاحب شهوت دارای شهوت آرزومند. یا قوه شهوانی. قوه شهوت قوه شهویه مقابل قوه غضبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبانیه
تصویر رهبانیه
هیرسایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهوانه
تصویر آهوانه
مانند آهوان چون آهو
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته فاوانیا فاوینا: مشکبوی خفتک بر جادو کش گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که تیره خاصی را به نام تیره فاوانیها به وجود می آورد. و جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است گیاهی است علفی و دارای ساقه های گوشت دار و ساقه ای خوابیده بر روی زمین و گلهایی معمولا سفید یا زرد با آرایش گرزن. در حدود 130 گونه از این گیاه شناخته شده که اکثر در مناطق معتدل می رویند و برخی از گونه ها نیز زمینی هستند عود الصلیب. توضیح به جهت دفع نقرس و صرع و کابوس آن را با خود نگه می داشتند یا دود می کردند
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که مطلبی را بدو فهمانیده باشند، مطلبی که به کسی فهمانده شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
وابانده کسی که مطلبی را بدو فهمانیده باشند، مطلبی که به کسی فهمانده شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
آن چه که از روی شهوت باشد، آرزومند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
Lascivious, Lecherously, Voluptuous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
похотливый , похотливо , чувственный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
lüstern, sinnlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شهوانی
تصویر شهوانی
похотливий , похітливо , чуттєвий
دیکشنری فارسی به اوکراینی