- فهه
- فراموشی از یاد بردن، ناتوانی در سخن چوبی که کشتیبانان بدان کشتی رانند پاروی کشتی
معنی فهه - جستجوی لغت در جدول جو
- فهه ((فِ هَ یا هِ))
- چوبی که کشتی بانان بدان کشتی رانند، پاروی کشتی
![تصویری از فهه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/2/4/1/mon-0024133.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
![تصویری از فره](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/9/0/amd-0009087.jpg)
شان و شوکت، رفعت، شکوه، فرّ برای مثال کجا رفت آن مردی و گرز تو / به رزم اندرون فره و برز تو (فردوسی - ۵/۳۸۸) ، زیبایی، برازندگی، رونق، پرتو، فروغ
فره ایزدی: در ایران باستان، غلبه، قدرت، فرّ و شکوه شاهنشاهی که اهورامزدا ایرانیان را از آن برخوردار می ساخت، کیاخره
فره ایزدی: در ایران باستان، غلبه، قدرت، فرّ و شکوه شاهنشاهی که اهورامزدا ایرانیان را از آن برخوردار می ساخت، کیاخره
![تصویری از فره](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/8/1/amd-0018105.jpg)
فراوان، بسیار، افزون، برای مثال گر زان که خدا به من دهد مال فره / بگشایم از این کار فروبسته گره (؟- مجمع الفرس - فره) ، خوب، پسندیده
![تصویری از فهد](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/9/6/amd-0019627.jpg)
یوزپلنگ، پستانداری درنده و گوشت خوار، شبیه پلنگ ولی کوچک تر از آنکه بر روی پوست خود خال های فراوان دارد
![تصویری از فکه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/9/5/amd-0029591.jpg)
هشت ستاره به شکل قدح که پس از سماک رامح قرار دارد، کاسۀ درویشان، سفرۀ درویشان، کاسۀ یتیمان، سفرۀ یتیمان، اکلیل شمالی، قصعهالمساکین
چرکین چرک آلود پلید: وین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت برهاناد از او ایزد جبار مرا
لب شکستگی در تیغ و شمشیر شیر اول حیوان نوزاییده که چون بر آتش نهند منجمد شود و مایه پنیر گردد آغور لبا: نو آیین مطربان داریم و بر بطهای گوینده مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله. (منوچهری)
نگین نگین انگشتری پارسی تازی گشته اسپست (یونجه در ترکی)، سیاب یک سیاب (سیا حباب)
نکره (نقره این واژه سغدی و پارسی است) آسیم سیم از توپال ها، نامی که بر زنان نهند نقره سیم
سنگ دانه شکن دارو سای (صلایه) سنگی که بدان چهار مغز بشکنند سنگ صلایه