جدول جو
جدول جو

معنی فهمیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

فهمیدگی
فهمیده بودن
تصویری از فهمیدگی
تصویر فهمیدگی
فرهنگ فارسی عمید
فهمیدگی
(فَ دَ)
فهمیده بودن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
فهمیدگی
نیوندی فهمیده بودن
تصویری از فهمیدگی
تصویر فهمیدگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
دائمی، به طور مداوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهمیده
تصویر فهمیده
دانا، بافهم، آگاهانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمیدگی
تصویر دمیدگی
روییدگی، طلوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهمیدن
تصویر فهمیدن
درک کردن، دریافتن، پی بردن، فهم داشتن، حس کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمیدگی
تصویر رمیدگی
ترس و گریز، حالت فرار و گریز از مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمیدگی
تصویر خمیدگی
کجی، پیچیدگی، حالت خمیده بودن
فرهنگ فارسی عمید
(فَ دَ)
قابل فهمیدن. دریافتنی. قابل درک. رجوع به فهمیدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
صفت دامیده. حالت و چگونگی دامیده. رجوع به دامیده و دامیدن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی آرمیده. طمأنینه. آرامش. آرام
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
رجوع به فاژندگی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از همیدری
تصویر همیدری
فرانسوی نیمرویه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
پیوستگی، دوام، مداومت، دائماً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فهمیدن
تصویر فهمیدن
پی بردن، درک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دریافته دریافت شده درک شده، دانا عالم: آدم فهمیده ایست، با خبر مطلع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیدگی
تصویر خمیدگی
انحنا، کجی، پیچیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمیدگی
تصویر رمیدگی
ترس، هول و هراس، گریز و فرار
فرهنگ لغت هوشیار
بی خردگی کاناکی نفهمی. یا خود را به نفهمیدگی زدن، خود را به نفهمی زدن: امیر ارسلان خود را به نفهمیدگی زد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمیدگی
تصویر دمیدگی
نفخه، حالت دمیدن، آماس، بر آمدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فهمیدگان
تصویر فهمیدگان
نلکایان دریافته ها
فرهنگ لغت هوشیار
طمئانینه، سکون، قرار، استقرار، آرمیدگی حالت و کیفیت آرمیده آرامیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
منسوب به همیشه، دایمی، همیشه، همواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
((هَ شِ))
پیوستگی، مداومت، جاویدان بودن، ابدیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فهمیدن
تصویر فهمیدن
((فَ هْ دَ))
دریافت کردن، ادراک کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فهمیده
تصویر فهمیده
((فَ دِ))
دانا، باادب، نیک رفتار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فهمیدن
تصویر فهمیدن
دانستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خمیدگی
تصویر خمیدگی
انحنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
دایمی، دایم، مداوم، ابدیت، ابد، ابدی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فهمیده
تصویر فهمیده
Knowing, Understanding
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فهمیدن
تصویر فهمیدن
Grasp, Comprehend, Understand
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همیشگی
تصویر همیشگی
Perennial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فهمیده
تصویر فهمیده
sábio, compreensivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فهمیدن
تصویر فهمیدن
compreender, entender
دیکشنری فارسی به پرتغالی