جدول جو
جدول جو

معنی فهل - جستجوی لغت در جدول جو

فهل
گشاد فراخ
تصویری از فهل
تصویر فهل
فرهنگ لغت هوشیار
فهل
((فَ هْ))
گشاد، فراخ
تصویری از فهل
تصویر فهل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فهلو
تصویر فهلو
پارسی تازی گشته پهلو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهل
تصویر نهل
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهل
تصویر جهل
نادانستگی، نادانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فیل
تصویر فیل
پیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فهم
تصویر فهم
دانایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فعل
تصویر فعل
کنش، کارواژه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فصل
تصویر فصل
آوام، فرگرد، گسست، موسم، ورشیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فضل
تصویر فضل
(پسرانه)
برتری دانش، اخلاق، و هنر، لطف، توجه، رحمت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آهل
تصویر آهل
جای باش، رام، زن دار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سهل
تصویر سهل
آسان
فرهنگ واژه فارسی سره
نفرین کردن، اندک و آسان ناچیز دوم شخص مفرد امر حاضر از هلیدن بگذار، آنکه بدهی خود را پرداخته یا حساب خویش را واریز کرده و مدیون نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهل
تصویر آهل
مردی که زن وفرزند دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهل
تصویر دهل
طبل طبل بزرگ کوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذهل
تصویر ذهل
ازیاد بردن فراموشیدن، سویسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهل
تصویر رهل
آماسیدن، زرداب زایش، بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهل
تصویر زهل
سپید شدن تابان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهل
تصویر جهل
نادان شدن، نا دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهل
تصویر چهل
چهار بارده سی بعلاوه ده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خهل
تصویر خهل
کج کژ خوهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل
تصویر سهل
نرم، آسان، هموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهل
تصویر شهل
میش چشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهل
تصویر چهل
عدد ۴۰، چهار برابر ده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهر
تصویر فهر
سنگی که با آن چیزی بسایند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهل
تصویر مهل
فرصت، مهلت، نرمی و آهستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهم
تصویر فهم
فهمیده، دانا، بافهم، آگاهانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهل
تصویر نهل
تشنگی، تشنه بودن، حالت شخص تشنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهد
تصویر فهد
یوزپلنگ، پستانداری درنده و گوشت خوار، شبیه پلنگ ولی کوچک تر از آنکه بر روی پوست خود خال های فراوان دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فکل
تصویر فکل
موهای مرتب شدۀ جلوی سر، پاپیون، کراوات، یقۀ پیراهن که با دکمه به آن وصل می شده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهل
تصویر مهل
ریم و زردابی که از لاشۀ مرده خارج شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فحل
تصویر فحل
ویژگی جنس نر از هر حیوانی، کنایه از دانا، خردمند
فحول شعرا: کنایه از شاعران چیره دستی که هنگام معارضه با شاعران دیگر، چیره می شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیل
تصویر فیل
پستاندار خرطوم دار با پوست ضخیم و چروک دار، پاهای ستون مانند و عاج بلند و نسبتاً خمیده که بزرگ ترین جانور خاک زی است، صد و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵ آیه، الم تر، در ورزش شطرنج هر یک از دو مهرۀ هر بازیکنی که دارای حرکت مورب می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فنل
تصویر فنل
مادۀ جامد، متبلور، سفید رنگ و سمّی با بوی تند که در صنایع داروشناسی و پلاستیک و تهیۀ رنگ ها کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فال
تصویر فال
هرچه به آن تفال بزنند، پیش بینی و پیش گویی بخت و طالع
واحد شمارش چیزهایی که به صورت دسته ای و انبوه تقسیم بندی می شود مثلاً یک فال گردو
تخم مرغی که برای ترغیب به تخم گذاشتن در زیر مرغ می گذارند
فال دیدن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن
فال زدن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن
فال گرفتن: طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن
فال نخود: فالی که از طریق چیدن نخود بر زمین و جا به جا کردن آن گرفته می شود
فال قهوه: فالی که از روی نقش ها و خطوط ته فنجان قهوه گرفته می شود
فرهنگ فارسی عمید