- فهد
- یوزپلنگ، پستانداری درنده و گوشت خوار، شبیه پلنگ ولی کوچک تر از آنکه بر روی پوست خود خال های فراوان دارد
معنی فهد - جستجوی لغت در جدول جو
- فهد
- یوزپلنگ
- فهد ((فَ))
- یوز، یوزپلنگ، جمع فهود، افهد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یوز: مادینه
فرهد بنگرید به فرهد
دانایی
پیمان
شگرد
پرهیزکاری و پارسایی، بی اعتنائی به دنیا
کوش، تاب رنج، سختی، تاب و توان، فرجام -1 کوشیدن رنج بردن، کوشش رنج. توانایی کوشش
بد دل ترسنده
نیکو بیدارشدن بیداری کمخواب
انگبین، عسل
کوشش، تلاش، جد و جهد
کوشش کردن، کوشیدن، کوشش
سنگی که با آن چیزی بسایند
نخواستن چیزی و ترک کردن آن، اعراض کردن از دنیا و به عبادت پرداختن، بی اعتنایی به دنیا، پرهیزکاری، پارسایی
رگ زدن و خون گرفتن از ورید
فهمیده، دانا، بافهم، آگاهانه
فهدها، یوزپلنگ ها، جمع واژۀ فهد
گم کردن، از دست دادن، فقدان، نبود
مکر، حیله، فریب، نیرنگ، دروغ، ترفند، برای مثال چه کند با تو حیلۀ بدخواه / پیش معجز چه قدر دارد فند (شمس فخری - مجمع الفرس - فند)
دریافتن، درک کردن، دانستن، علم، دانش، قوۀ ادراک چیزی، بن مضارع فهمیدن
پود، رشته، نخ، مقابل تار، رشته ای که در پهنای پارچه بافته می شود
آفتابسوختگی
پیمان، وصیت، معاهده و شرط و قرارداد و نیز بمعنای زمان و روزگار هم میباشد
فروند زیبا (فروند امرد) فروند زیبا، گرد اندام مرد، شتابزده
منفرد، مجرد، تک، تنها
مکر، حیله، فریب، سالوسی، ترفند
کودک فربه
رگ زدن
از دست دادن گم کردن گم کردن از دست دادن
کنار سر پهلوی سر، کیسه بزرگ، کناره کناره هر چیز پود مقابل تار
دانستن و بدل دریافتن، دریافت
گشاد فراخ