و در عربی به فتح اول به معنی اندازه و شکل باشد. (برهان). از اصول علوم ریاضی است و علمی است که در آن از احوال مقدارها و اندازه ها بحث شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). دانستن اندازه ها است و چندی یک از دیگر و خاصیت صورتها و شکلها که اندر جسم موجود است. (التفهیم ابوریحان بیرونی ص 3). هندسه آن رشته از ریاضیات است که مطالعه در فضا و اشکال و اجسام قابل تصور در این فضا می نماید: ستاره شمر نیست از ما کسی که از هندسه بهره دارد بسی. فردوسی. در چنین ادوات خصوصاً در هندسه آیتی بود. (تاریخ بیهقی). و هیچ پادشاه چنین بنا نفرمود و همه به دانش و هندسۀ خویش ساخت. (تاریخ بیهقی). به علم هندسه سر برکشیده به سند و هند و اطراف خراسان. ناصرخسرو. جمشید ملک هیأت، خورشید فلک هیبت یک هندسۀ رایش معمار همه عالم. خاقانی. گر به زمین افتدی هندسۀ رای تو قوس قزح سازدی طاق پل رود زم. خاقانی. ترکیب ها: - هندسه باز. هندسۀ تحلیلی. هندسۀ ترسیمی. هندسۀ دیفرانسیل. هندسۀ رقومی. هندسۀ سینماتیک. هندسۀ غیراقلیدسی. هندسۀ فضایی. هندسۀ مسطحه. هندسۀ مقدماتی. رجوع به این مدخل ها شود
و در عربی به فتح اول به معنی اندازه و شکل باشد. (برهان). از اصول علوم ریاضی است و علمی است که در آن از احوال مقدارها و اندازه ها بحث شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). دانستن اندازه ها است و چندی یک از دیگر و خاصیت صورتها و شکلها که اندر جسم موجود است. (التفهیم ابوریحان بیرونی ص 3). هندسه آن رشته از ریاضیات است که مطالعه در فضا و اشکال و اجسام قابل تصور در این فضا می نماید: ستاره شمر نیست از ما کسی که از هندسه بهره دارد بسی. فردوسی. در چنین ادوات خصوصاً در هندسه آیتی بود. (تاریخ بیهقی). و هیچ پادشاه چنین بنا نفرمود و همه به دانش و هندسۀ خویش ساخت. (تاریخ بیهقی). به علم هندسه سر برکشیده به سند و هند و اطراف خراسان. ناصرخسرو. جمشید ملک هیأت، خورشید فلک هیبت یک هندسۀ رایش معمار همه عالم. خاقانی. گر به زمین افتدی هندسۀ رای تو قوس قزح سازدی طاق پل رود زم. خاقانی. ترکیب ها: - هندسه باز. هندسۀ تحلیلی. هندسۀ ترسیمی. هندسۀ دیفرانسیل. هندسۀ رقومی. هندسۀ سینماتیک. هندسۀ غیراقلیدسی. هندسۀ فضایی. هندسۀ مسطحه. هندسۀ مقدماتی. رجوع به این مدخل ها شود
گونه ای میوۀ خشک ناشکوفا که میوه فقط حاوی یک دانه است و این دانه آزاد است و به انساج میوه اتصالی ندارد. بهترین نمونۀ این میوه ها فندق است که میان بر آن چوبی و سخت میشود ولی برون بر و درون بر میوه بصورت پوستۀ بسیار نازکی خارج و داخل میان بر را پوشانده و دانه بطور آزاد در داخل قرار گرفته و محتوی مواد اندوختۀ فراوانی است، به عبارت دیگر آنچه بنام پوست چوبی فندق شکسته و دور ریخته میشود عبارت از قسمتهای سه گانه میوه است. برخی میوه ها ممکن است از دو فندقه درست شده باشند مانند نباتات تیره جعفری، و برخی ممکن است از چهار فندقه به وجود آمده باشند مانند نباتات تیره گاوزبان ونعناع، و بعض میوه ها ممکن است از چندین فندقه تشکیل شده باشند مانند میوۀ آلاله و توت فرنگی. فندق میوه وقتی که به درخت است از پیالۀ سبزرنگی احاطه شده واین پیالۀ سبزرنگ عبارت است از مجموع کاسبرگها و برگک زیر گل. (از فرهنگ فارسی معین) ، هرچیز کروی به شکل فندق. فندق شکل. فندقی: این فندق شکل فستفی رنگ بر فندقۀ سرم زند سنگ. نظامی
گونه ای میوۀ خشک ناشکوفا که میوه فقط حاوی یک دانه است و این دانه آزاد است و به انساج میوه اتصالی ندارد. بهترین نمونۀ این میوه ها فندق است که میان بر آن چوبی و سخت میشود ولی برون بر و درون بر میوه بصورت پوستۀ بسیار نازکی خارج و داخل میان بر را پوشانده و دانه بطور آزاد در داخل قرار گرفته و محتوی مواد اندوختۀ فراوانی است، به عبارت دیگر آنچه بنام پوست چوبی فندق شکسته و دور ریخته میشود عبارت از قسمتهای سه گانه میوه است. برخی میوه ها ممکن است از دو فندقه درست شده باشند مانند نباتات تیره جعفری، و برخی ممکن است از چهار فندقه به وجود آمده باشند مانند نباتات تیره گاوزبان ونعناع، و بعض میوه ها ممکن است از چندین فندقه تشکیل شده باشند مانند میوۀ آلاله و توت فرنگی. فندق میوه وقتی که به درخت است از پیالۀ سبزرنگی احاطه شده واین پیالۀ سبزرنگ عبارت است از مجموع کاسبرگها و برگک زیر گل. (از فرهنگ فارسی معین) ، هرچیز کروی به شکل فندق. فندق شکل. فندقی: این فندق شکل فستفی رنگ بر فندقۀ سرم زند سنگ. نظامی
بمعنی تندس است (برهان) (فرهنگ جهانگیری) که تمثال باشد و بکسر ثالث مخفف تندیسه است که آن هم بمعنی شبیه و نظیر و تمثال باشد. (برهان). تمثال و پیکر و تصویر و تندس. چیزی که به تن ماند و شبیه و مانند تن باشد... (ناظم الاطباء). رجوع به تندس و تندیس و تندیسه شود
بمعنی تندس است (برهان) (فرهنگ جهانگیری) که تمثال باشد و بکسر ثالث مخفف تندیسه است که آن هم بمعنی شبیه و نظیر و تمثال باشد. (برهان). تمثال و پیکر و تصویر و تندس. چیزی که به تن ماند و شبیه و مانند تن باشد... (ناظم الاطباء). رجوع به تندس و تندیس و تندیسه شود
گونه ای میوه خشک ناشکوفا که میوه فقط حاوی یک دانه است و این دانه آزاد است و به انساج میوه اتصالی ندارد. بهترین نمونه این میوه ها فندق است که میان بر میوه چوبی و سخت شده ولی برون بر درون بر میوه به صورت پوسته بسیار نازکی خارج و داخل میان بر را پوشانده و دانه به طور آزاد در داخل قرار گرفته و محتوی مواد اندخته یی فراوان است. به عبارت دیگر آنچه که بنام پوست چوبی فندقی شکسته ودور ریخته می شود عبارت از قسمتهای سه گانه میوه است برخی میوه ها ممکنست از دو فندقه درست شده باشند مانند نباتات تیره جعفری و برخی ممکنست از چهار فندقه به وجود آمده باشند مانند نباتات تیره گاو زبان و نعناع و بعض میوه ها ممکنست از چند فندقه تشکیل شده باشند مانند میوه آلاله و توت فرنگی. توضیح فندق میوه وقتی که به درخت است از پیاله سبز رنگی احاطه شده و این پیاله سبز عبارتست از مجموع کاسبرگها و برگک زیر گل
گونه ای میوه خشک ناشکوفا که میوه فقط حاوی یک دانه است و این دانه آزاد است و به انساج میوه اتصالی ندارد. بهترین نمونه این میوه ها فندق است که میان بر میوه چوبی و سخت شده ولی برون بر درون بر میوه به صورت پوسته بسیار نازکی خارج و داخل میان بر را پوشانده و دانه به طور آزاد در داخل قرار گرفته و محتوی مواد اندخته یی فراوان است. به عبارت دیگر آنچه که بنام پوست چوبی فندقی شکسته ودور ریخته می شود عبارت از قسمتهای سه گانه میوه است برخی میوه ها ممکنست از دو فندقه درست شده باشند مانند نباتات تیره جعفری و برخی ممکنست از چهار فندقه به وجود آمده باشند مانند نباتات تیره گاو زبان و نعناع و بعض میوه ها ممکنست از چند فندقه تشکیل شده باشند مانند میوه آلاله و توت فرنگی. توضیح فندق میوه وقتی که به درخت است از پیاله سبز رنگی احاطه شده و این پیاله سبز عبارتست از مجموع کاسبرگها و برگک زیر گل