جدول جو
جدول جو

معنی تندسه

تندسه((تَ س ِ))
صورت، تصویر، مجسمه، تندیس، تندیسه، تندس
تصویری از تندسه
تصویر تندسه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تندسه

تندسه

تندسه
بمعنی تندس است (برهان) (فرهنگ جهانگیری) که تمثال باشد و بکسر ثالث مخفف تندیسه است که آن هم بمعنی شبیه و نظیر و تمثال باشد. (برهان). تمثال و پیکر و تصویر و تندس. چیزی که به تن ماند و شبیه و مانند تن باشد... (ناظم الاطباء). رجوع به تندس و تندیس و تندیسه شود
لغت نامه دهخدا

هندسه

هندسه
علمی که دربارۀ اشکال و ابعاد و اندازه گیری بحث می کند
هندسه
فرهنگ فارسی عمید

کندسه

کندسه
گلوله پنبه برزده که به جهت رشتن مهیا کرده باشند: سبیخه کندش، چوبی که حلاجان پنبه برزده را برآن پیچند تا گلوله شود
فرهنگ لغت هوشیار

هندسه

هندسه
از اصول علوم ریاضی است و علمی است که در آن از احوال مقدارها و اندازه ها بحث شود
فرهنگ لغت هوشیار