جدول جو
جدول جو

معنی فم - جستجوی لغت در جدول جو

فم
دهان، عضو بدن انسان و حیوان در قسمت سر او که زبان و دندان ها در آن قرار دارد و غذا در آن جویده و نرم می شود
تصویری از فم
تصویر فم
فرهنگ فارسی عمید
فم
دهان
تصویری از فم
تصویر فم
فرهنگ لغت هوشیار
فم
((فَ))
دهان، جمع افواه
تصویری از فم
تصویر فم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فمینیست
تصویر فمینیست
طرفدار یا پیرو فمینیسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فمینیسم
تصویر فمینیسم
نهضت حمایت از حقوق سیاسی و اجتماعی زنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فم المعده
تصویر فم المعده
دهانۀ فوقانی معده که مری را به آن متصل می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فمینیسم
تصویر فمینیسم
طرفداری از زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فمینن
تصویر فمینن
فرانسوی زنانگی
فرهنگ لغت هوشیار
پس کسی که عمل کند، چیزی را که نمیخواهنداسم ببرند فمن یعمل خوانند چنانکه در مواقع لزوم بجای حقه وافور و بطری شراب استعمال میشود. توضیح ترکیب مذکور ماخوذ است از آیه فمن یعمل مثقال ذره خیرایره ومن یهمل مثقال ذره شرا یره. سوره 99 زلزال. آیه 7 و 8) (هرکه همسنگ مور خرد نیکی کند بیند آن (پاداش آن) و هر که هم سنگ مور خرد بدی کند بیند آن (وپاداش آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فم الوادی
تصویر فم الوادی
دهانه دره آغاز دره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فم المعده
تصویر فم المعده
دریچه کم بخش: 1 فم معده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فم القنینه
تصویر فم القنینه
دهانه شیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فم السیف
تصویر فم السیف
لبه شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فم الحوت
تصویر فم الحوت
دهان ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فم الاسد
تصویر فم الاسد
دهان شیر فلغند: جایی در دریا که بسی بیم زای است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فمینیسم
تصویر فمینیسم
((فِ))
نهضت طرفداری از حقوق زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فمینیست
تصویر فمینیست
Feminist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
नारीवादी
دیکشنری فارسی به هندی
فيمينيّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
mwanaharakati wa wanawake
دیکشنری فارسی به سواحیلی