- فم
- دهان، عضو بدن انسان و حیوان در قسمت سر او که زبان و دندان ها در آن قرار دارد و غذا در آن جویده و نرم می شود
معنی فم - جستجوی لغت در جدول جو
- فم
- دهان
- فم ((فَ))
- دهان، جمع افواه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طرفدار یا پیرو فمینیسم
نهضت حمایت از حقوق سیاسی و اجتماعی زنان
دهانۀ فوقانی معده که مری را به آن متصل می کند
طرفداری از زنان
فرانسوی زنانگی
پس کسی که عمل کند، چیزی را که نمیخواهنداسم ببرند فمن یعمل خوانند چنانکه در مواقع لزوم بجای حقه وافور و بطری شراب استعمال میشود. توضیح ترکیب مذکور ماخوذ است از آیه فمن یعمل مثقال ذره خیرایره ومن یهمل مثقال ذره شرا یره. سوره 99 زلزال. آیه 7 و 8) (هرکه همسنگ مور خرد نیکی کند بیند آن (پاداش آن) و هر که هم سنگ مور خرد بدی کند بیند آن (وپاداش آن)
دهانه دره آغاز دره
دریچه کم بخش: 1 فم معده
دهانه شیشه
لبه شمشیر
دهان ماهی
دهان شیر فلغند: جایی در دریا که بسی بیم زای است
Feminist
feminista
феминистка
Feminist
feministka
феміністка
feminista
féministe
femminista
feminist
नारीवादी
feminis
فيمينيّةٌ
פמיניסטית
女权主义者
フェミニスト
feminist
mwanaharakati wa wanawake