فریبنده و چالاک. (آنندراج). فریبنده و چاپلوس. لوس. ننر. مردم مزاح دوست. (برهان). خنک و بی مزه، صاحب آنندراج گوید: احمق و نادان و هرزه گو و هرزه گرد: بیدرد و ناتلنگ و تلنگی و لیوه اید آن درد کو که باخبر ازدرد ما شوید. یحیی کاشی. من چون ستور بی کس بی آبروی ریش در پهن دشت دهر چرم خاک لیوه ای. مسیح کاشی. لیوه آئین نیز خوانند: غیر را نتوان بآب و آتش از تو دور کرد ای خنک ای لیوه آئین ای سریشم اختلاط. باقر کاشی
فریبنده و چالاک. (آنندراج). فریبنده و چاپلوس. لوس. ننر. مردم مزاح دوست. (برهان). خنک و بی مزه، صاحب آنندراج گوید: احمق و نادان و هرزه گو و هرزه گرد: بیدرد و ناتلنگ و تلنگی و لیوه اید آن درد کو که باخبر ازدرد ما شوید. یحیی کاشی. من چون ستور بی کس بی آبروی ریش در پهن دشت دهر چرم خاک لیوه ای. مسیح کاشی. لیوه آئین نیز خوانند: غیر را نتوان بآب و آتش از تو دور کرد ای خنک ای لیوه آئین ای سریشم اختلاط. باقر کاشی
بیهوده و بی فایده. (غیاث، از لطایف). فلاد. (برهان). فلاده. به معنی سرگشته، حیران، سراسیمه و دیوانه است. در فرهنگها به معنی بیهوده نوشته اند و گویا بافلاذه اشتباه شده است. (یادداشت مؤلف) : جام می هستی ّ شیخ است ای فلیو کاندر او می درنگنجد بول دیو. مولوی. هیچ دیوانۀ فلیوی این کند بر بخیلی، عاجزی، کدیه تند؟ مولوی. تا به پای خویش باشند آمده آن فلیوان جانب آتشکده. مولوی
بیهوده و بی فایده. (غیاث، از لطایف). فلاد. (برهان). فلاده. به معنی سرگشته، حیران، سراسیمه و دیوانه است. در فرهنگها به معنی بیهوده نوشته اند و گویا بافلاذه اشتباه شده است. (یادداشت مؤلف) : جام می هستی ّ شیخ است ای فلیو کاندر او می درنگنجد بول دیو. مولوی. هیچ دیوانۀ فلیوی این کند بر بخیلی، عاجزی، کدیه تند؟ مولوی. تا به پای خویش باشند آمده آن فلیوان جانب آتشکده. مولوی