- فلیون
- سریانی تازی گشته پلیون نزد ترسایان کودکی است که برای شستار آورده اند
معنی فلیون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جامه یا پارچۀ هفت رنگ، انگلیون
گروهی که انتساب به ملت داشته باشند، ملی گرایان
علی، بلندی ها، بلندترین درجۀ جنت، بالاترین درجات بهشت، ملکوت اعلی
بلندیها، ملکوت اعلی
پارسی تازی گشته غلیان چپک (چپق ک)، کشتی باد بانی آقطی صغیر شن شون
یونانی تازی گشته اسفرزه از گیاهان
یونانی مریم نخودی از گیاهان مریم نخودی
یونانی نارون (این واژه پارسی است و با نار تازی هیچ پیوندی ندارد) از گیاهان
جمع ملی، کشوریکان پا ترمیان، جمع ملی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) یا حزب ملیون. حزب طرفدار ملیت هزارهزار دوکرور
مار چوبه از گیاهان این واژه در غیاث اللغات و برخی از فرهنگ ها هلیون نوشته شده مارچوبه
مارچوبه، مارگیاه
بیهوده، بی فایده، بیکاره، برای مثال تا به پای خویش باشند آمده / آن فلیوان جانب آتشکده (مولوی - ۲۷۷)
بیهوده و بی فایده، سرگشته، حیران، سراسیمه
تازی گشته چوب پنبه
یونانی تازی گشته بنطابلون ترشه توت از گیاهان بنطابلون