جدول جو
جدول جو

معنی فلک - جستجوی لغت در جدول جو

فلک
سپهر
تصویری از فلک
تصویر فلک
فرهنگ واژه فارسی سره
فلک
کشتی، از وسایل نقلیه ای که روی آب حرکت می کند، به انواع مختلف بزرگ، کوچک، جنگی و مسافربری، کشتی نوح مثلاً وسیلۀ نجات دراصل نام کشتی بزرگی است که نوح پیغمبر ساخت و در طوفان عظیمی که رخ داد با آن جمعی از مردم و جانوران را نجات داد
تصویری از فلک
تصویر فلک
فرهنگ فارسی عمید
فلک
چرخ، گردون سپهر، آسمان، جای گردش ستارگان و آلتی است چوبی که تسمه در وسط آن قرار داده کف پای بی ادبان و مجرمان را بدان بسته چوب زنند سپهر، ساخته فارسی گویان از فلق - کنده بند ابزاری برای شکنجه و آزار جاله کشتی، شسنک (صدف کوچک) کشتی سفینه
فرهنگ لغت هوشیار
فلک
((فَ لَ))
فلکه، چوبی که در وسط آن ریسمان کوتاهی بسته شده بود که پای مجرم را در آن می بستند و می زدند
تصویری از فلک
تصویر فلک
فرهنگ فارسی معین
فلک
((فُ لْ))
کشتی، سفینه
تصویری از فلک
تصویر فلک
فرهنگ فارسی معین
فلک
آسمان، سپهر، گردون
تصویری از فلک
تصویر فلک
فرهنگ فارسی معین
فلک
سپهر، گردون، در علم نجوم هر یک از طبقات هفت گانه یا نه گانۀ آسمان
چوبی که در آن ریسمان کوتاهی بسته شده و پاهای شخص مجرم را به آن می بستند و با چوب یا تازیانه می زدند
تصویری از فلک
تصویر فلک
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فلکی
تصویر فلکی
مربوط به فلک، سماوی، منجم، ستاره شناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلکی
تصویر فلکی
آسمانی، سماوی
فرهنگ لغت هوشیار
پاره زمین گرد بلند، توده گرد بلند که در حوالی آن فضا باشد، خیابان دایره ای مانند که دور ساختمانی کشیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلکی
تصویر فلکی
((فَ لَ))
منسوب به فلک، آسمانی، عالم علم فلک، منجم، ستاره شمار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فلکه
تصویر فلکه
((فَ لَ کِ))
قطعه زمین گرد، میدان، ابزاری برای تنبیه. نک فلک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فلکه
تصویر فلکه
شیرفلکه، قطعۀ زمین گرد یا زمین دایره مانند که دور آن خیابان کشیده باشند، میدان، هر چیز شبیه چرخ که دور خود بچرخد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طفلک
تصویر طفلک
طفل کوچک، طفل خردسال. از روی تحبیب و شفقت به کار می رود، برای مثال بیندیش از آن طفلک بی پدر / وز آه دل دردمندش حذر (سعدی۱ - ۵۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طفلک
تصویر طفلک
طفل خردسال و کودک طفل خرد کودکک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفلک
تصویر مفلک
گرد پستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفلک
تصویر طفلک
((طِ لَ))
کوچک، مجازاً، موجود معصوم و بی گناه، طفلی، حیوانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فلکناز
تصویر فلکناز
(دخترانه)
بسیار زیبا، آنکه موجب نازش آسمان است، فلک (عربی) + ناز (فارسی)، نام ندیمه شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فلک وش
تصویر فلک وش
(دخترانه)
فلک (عربی) + وش (فارسی) مانند آسمان بلند و رفیع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فلک تاج
تصویر فلک تاج
(دخترانه)
فلک (عربی) + تاج (فارسی) مرکب از فلک (آسمان) + تاج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فلک الدین
تصویر فلک الدین
(پسرانه)
نام طایفه ای از کردان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فلک زده
تصویر فلک زده
بی طالع، بدبخت، فقیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلک البروج
تصویر فلک البروج
فلکی که برج های دوازده گانه در آن جای دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلک الافلاک
تصویر فلک الافلاک
عرش، فلک نهم بالای همۀ افلاک که آن را محیط بر عالم ماده می دانستند، در روایات دینی جایی فراتر از همۀ آسمان ها، چرخ اطلس، فلک المحیط، طارم اعلیٰ، گرزمان، چرخ اثیر، چرخ اکبر، چرخ برین، سپهران سپهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلکیه
تصویر فلکیه
مونث فلکی سپهری سپهرین مونث فلکی: ارصاد فلکیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلکیات
تصویر فلکیات
علوم راجعه به افلاک، علم نجوم
فرهنگ لغت هوشیار
علم باداب و رسوم توده مردم و افسانه ها و تصنیفهای عامیانه توده شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلکسیون
تصویر فلکسیون
فرانسوی خمش نرمش تا شدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلکسرا
تصویر فلکسرا
لاتینی تازی گشته شته شته مو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلک همت
تصویر فلک همت
بلند همت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلک نورد
تصویر فلک نورد
فلک سیر
فرهنگ لغت هوشیار
نو کیسه شخصی بی لیاقت که به سبب پیشامدهایی به دولت رسیده و خود را گم کرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلک مرکب
تصویر فلک مرکب
سپهر سوار اورنگ نشین بلند پایه والامقام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلک مرتبه
تصویر فلک مرتبه
کسی که درجه و مقام او با فلک برابر است بلند مرتبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلک مرتبت
تصویر فلک مرتبت
کسی که درجه و مقام او با فلک برابر است بلند مرتبه
فرهنگ لغت هوشیار